Ad

با حضور گوهرخیراندیش، مرجان شیرمحمدی و شبنم قلی‌خانی

تولد شمس لنگرودی در نمایش «دارم اینجا تجزیه می‌شم» برگزار شد

به همراه حسین محجوب، رضا رفیع و پویا امینی

تریبون هنر: دومین شب از اجرای نمایش «دارم اینجا تجزیه می‌شم» در حالی برگزار شد که شمس لنگرودی به عنوان میهمان ویژه در این اجرا حضور داشت و شمع تولدش را فوت کرد.

این نمایش در قالبی ابزورد و با مضمونی اجتماعی از مناسبات خانوادگی بین یک زن و شوهر که از جنگی داخلی درون خانه به جنگی بیرون از خانه می‌روند و با تفاوت‌هایشان زندگی می‌کنند ارائه می‌شود. نویسندگی این نمایش را بهاءالدین مرشدی انجام داده که بازیگر نقش مرد آن هم هست. شکوفه داوودی دیگر بازیگر این نمایش در جدالی فرساینده از نقش زنی محصورشده در چهاردیواری خانه می‌گوید که با همسرش در فهم عبور از جنسیت و برابری‌های اجتماعی و فردی به سر می‌برد. کارگردانی این متن را احسان گرایلی انجام داده که پیش‌تر با شمس لنگرودی و بهاءالدین مرشدی تئاتر «از این عکس سال‌ها می‌گذرد» را روی صحنه برده بود.

در پایان این نمایش که گوهرخیراندیش، مرجان شیرمحمدی، حسین محجوب، شبنم قلی‌خانی، رضا رفیع، پویا امینی و علی مسعودی‌نیا به عنوان مهمانان ویژه به تماشای آن نشسته بودند جشن تولد شمس لنگرودی هم برگزار شد. گرایلی با تشکر از حضور شمس لنگرودی در این نمایش، از او دعوت کرد تا رودرروی تماشاچیان حاضر در سالن که به ۱۵۰ نفر می‌رسیدند کیک تولد خود را ببرد.

این شاعر و بازیگر در کنار گوهر خیراندیش و حسین محجوب پیش از بریدن کیک تولد خود، درباره نمایشی که دیده بود گفت. او با اشاره به اجرای موفق این کار در فرم و محتوا اظهار کرد: «این نمایش در فرم و محتوایی درست، روایتگر جنگی بود که از خانه به بیرون می‌رود و اتفاقا جنگ اصلی همین‌جاست؛ در همین چهاردیواری‌ها.»

شمس لنگرودی افزود: «من نزدیک به ۲۰ سال است که عوامل این نمایش را می‌شناسم و با آن‌ها نزدیک هستم و می‌دانم که چقدر زحمت می‌کشند و برای کاری که انجام می‌دهند تا چه حدی وسواس و دقت دارند. به آن‌ها تبریک می‌گویم که نتیجه کارشان دلچسب و درست است.»

او با تاکید بر حمایت از تئاتر مستقل گفت: «ما باید در کنار این بچه‌ها که با چنین زحمتی و بی هیچ حمایتی کارشان را انجام می‌دهند باشیم.»

اما وقتی گوهر خیراندیش از شمس خواست هنگام بریدن کیک تولد خود آرزویی داشته باشد، او قبل از بریدن کیک رو به تماشاچی‌ها گفت: «امیدوارم واقعا شیرین‌کام شویم، چون واقعا همه ما از تلخی‌ها خسته شده‌ایم.»

تئاتر «دارم اینجا تجزیه می شم» به کارگردانی احسان گرایلی و بازی شکوفه داوودی و بهاءالدین مرشدی هر شب از ساعت ۷:۳۰ دقیقه در تماشاخانه چهارم واقع در خیابان طالقانی، نبش خیابان فریمان روی صحنه می‌رود.

 

تاریخ انتشار :۳ آذر ۱۳۹۷

برچسب‌ها:,
مطالب مرتبط



شما هم یک دیدگاه ارسال کنید
 

نام




یادداشت آرشیو

  • با رکوردداران کنسرت موسیقی در سال ۱۴۰۲ آشنا شوید

    تریبون هنر: هنوز یک‌ماه از سال جدید نگذشته که قیمت بلیت‌های موسیقی ۱۰۰هزار تومان گران‌تر شده و بلیت کنسرت‌ها نزدیک به ۹۰۰هزار تومان به‌خصوص در کنسرت‌های پاپ دیده می‌شود. در دیگر شهرها هم قیمت بلیت‌ها تا سقف ۶۰۰هزار تومان به فروش می‌رسد که سقف قیمت در سال گذشته به ۵۰۰هزار […]

  • رضا داودنژاد، «مصائب شیرین»، کات!

    تریبون هنر: مخابره خبر درگذشت رضا داودنژاد در شامگاه ۱۳ فروردین ماه در حالی که چند سال قبل در چنین روزی خبر درگذشت جمشید مشایخی را مخابره کردیم، آنقدر سخت بود که برای انتشارش تامل کردیم، به چند نفر زنگ زدیم، فکر می‌کردیم دروغ ۱۳ فروردین ماه است اما گویا […]

  • ماجرای یک پرونده‌ رازآلود در «بی‌بدن»/ قصه دختری که جنازه ندارد

    تریبون هنر: فیلم «بی‌بدن» اولین تجربه سینمایی مرتضی علیزاده به نویسندگی کاظم دانشی است که به موضوع جنجالی قتل یک دختر و ماجراهای پس از آن در روایتی مشابه فیلم «علفزار» می‌پردازد. در قالب سلسله گزارش‌هایی با عنوان «پیشنهاد نوروزی خبرگزاری مهر» به مخاطبان سینما» به معرفی فیلم‌های اکران نوروزی […]

  • کدام فیلم ها در سینمای ۱۴۰۲ توقعات را برآورده نکرده؟

    تریبون هنر: ایرنا نوشت: سال ۱۴۰۲ سالی غیرقابل پیش‌بینی برای گیشه سینماها بود. سالی که اخبار فروش ۱۰۰۰میلیاردی تمام سینما را گرفته بود و در این بین فیلم‌هایی آمدند و رفتند که هیچ‌کس متوجه آن‌ها نشد. از دومین فیلم کارگردان فسیل گرفته تا کمدی ویلای ساحلی که توقع‌ها را نسبت […]

  • از مایکل جکسون تا پسر بروسلی: کشف چیزهای عجیب در جسد سلبریتی‌ها

    تریبون هنر: از مایکل جکسون و رابین ویلیامز و پسر بروسلی تا هیث لجر و دختر الویس پریسلی، سلبریتی های محتلفی بوده اند که سرنوشت تراژیکی داشته‌اند؛ اما بررسی‌های پس از مرگشان از نکات غافلگیر کننده‌ای در خصوص مرگ آن‌ها پرده برداشته است.   مرگ همیشه اتفاقی غم انگیز است، بخصوص […]

Ad
Ad
Ad
Ad
Ad