خواننده نباید قابل پیش بینی باشد
+ همیشه احساسات و افکار خودم را می خوانمتریبون هنر- سام شرف زاده: امیرعباس گلاب نام شناخته شده ای برای مخاطبین اصلی موسیقی یعنی جوانان است. در مسیر زندگی هنری اش با سبک و استایل خاص خودش پیش می رود و توانسته خواننده ای باشد که دنبال کننده هایش با دقت خاصی او را دنبال کنند. در گفت و گویی که انجام شده،از گذشته اش شروع کرده ایم، به دوره کنونی رسیده ایم و به آینده نه چندان دور امیرعباس گلاب پرداخته ایم.
در صحبت هایی که بین خودمان پیش آمده بود به تیتراژ سریال ستایش اشاره کردید و گفتید وقتی آن را خوانده بودم هم فکر نمی کردم با صدای من منتشر بشود.
این پروژه برای من پروژه سخت و عجیبی بود. در آن روزها سن من کم بود و تجربه خواندن تیتراژ سریال را نداشتم و سومین اثر من، تیتراژ سریال ستایش می شد. خیلی سخت بود چرا که خواننده ای مختلفی این قطعه را خوانده بودند و فرستاده بودند و من چون من کم سن و سال و کم تجربه بودم خیلی ها مخالف بودند من این قطعه را بخوانم. فعالیت من شکلی داشت که بعضی ها روی من حساس بودند چرا که از من ویدئو منتشر شده بود. اولین بار که به واسطه آقای زرین کوب پیش ستار اورکی رفتم، با یک گارد رو به رو شدم و به من گفتند که تو نمی توانی این آهنگ را بخوانی. شعر و ملودی را به من دادند و گفتند برو این را بخوان و اگر توانستی که هیچ اگر نه برو. البته من حق را به ایشان می دهم که این برخورد را داشتند. ستار اورکی بسیار حرفه ای و دوست داشتنی است. خیلی ها دوست داشتند این قطعه را بخوانند و من هم خیلی دوست داشتم خودی نشان بدهم. اولین بار که ترانه را خواندم به من گفتند ” اصلا به قیافت نمی خوره همچین صدایی داشته باشی.” که از آنجا به بعد با هم دوست شدیم اما در نهایت آن قطعه به ثمر نرسید و آقای رزین کوب به من گفتند برو خودت یک قطعه آماده کن و برای ما بفرست. افراد دیگر هم این کار را کردند و در نهایت در قسمت بیست و ششم که نقش اول می میرد صدای من پخش شد و بعد هم که روی تیتراژ قرار گرفت.
با نگاه به کارنامه شما به این نتیجه می رسیم که همیشه فضاهای مختلفی را تجربه کرده اید. امیرعباس گلاب که توانست مخاطب خود را به خوبی پیدا کند چقدر به تغییر فضای موسیقایی علاقه و ایمان دارد؟
از سن هفت سالگی تا چهارده سالگی سنتی می خواندم و پدرم استادم بود. به این موسیقی علاقه داشتم و می خواندم و بعد از آن که به شکل آکادمیک در دانشگاه موسیقی خواندم، سبک پاپ را انتخاب کردم. همیشه دوست داشتم موسیقی های متفاوت و کارهای تلفیقی داشته باشم و معتقدم خواننده نباید قابل پیش بینی باشد. باید آهنگ هایش با هم فرق کند و مخاطبین امیرعباس نتوانند حدس بزنند قطعه بعدی در چه فضایی خواهد بود و زمینه شعری آن چگونه خواهد بود. من به فضای عرفانی علاقه دارم و مخاطبم که بیشتر شد قطعات عرفانی خواهم ساخت و منتشر خواهم کرد.
به موسیقی های متفاوت اشاره کردید. قطعه ای مثل «زیبای لعنتی» ؟
وقتی بچه بودیم پدرهای ما هیچ وقت فکر نمی کردند سبکی مثلا به اسم هاوس بیاید و اینقدر همه گیر شود. من دهه هفتادی هایی را می بینم که خیلی خلاق هستند و من برای سال های آینده موسیقی می سازم و با موسیقی آن زمان رقابت خواهم کرد. مثل «زیبای لعنتی» که اطمینان دارم مثل آن در آینده خیلی ساخته خواهد شد. شاید خیلی ها این سبک را نپسندند و به نظر من دلیلش این است که به گوششان زیاد آشنا نیست. همان طور که با ورود بعضی سبک های غربی این اتفاق افتاد و الان می بینیم آن سبک ها را مردم راحت پذیرفته اند و دوست دارند. قطعا در ده سال آینده افرادی که از ما خلاق تر و با استعدادتر هستند وارد موسیقی می شوند. خواننده ای که بخواهد به اصطلاح تمام نشود و ماندگار بماند باید به این فکر کند که فضای رقابتی آینده چه خواهد بود.
چیزی که گفتید تعریف یک آرتیست پیشرو است. از آنجا که موسیقی نزدیک ترین هنر به مردم و است و قشر جوان بیشترین سهم از مخاطبین موسیقی را دارد، فکر می کنید باید از مخاطب تاثیر گرفت یا نه؟
همیشه احساسات و افکار خودم را می خوانم اما همیشه گفته ام که قطعا در جامعه افرادی هستند که مثل من فکر می کنند و هم حس من باشند. اصلا نمی خواهم در صفحه اینستاگرامم میلیون ها دنبال کننده داشته باشم. من همیشه موسیقی خودم را گوش می دهم و این از روی غرور نیست. خودم را گوش می دهم چرا که حس خودم را خوانده ام و می خواهم حس خودم را بشنوم. می دانم که افرادی در جامعه وجود دارند که مثل من فکر می کنند و من را گوش می دهند.
آهنگ «توبه» هم کار متفاوتی بود.
بله. این موضوع را برای اولین بار است که در یک مصاحبه عنوان می کنم و شاید برای شما و خوانندگان این مصاحبه جالب باشد. گذشته من فراز و نشیب های زیادی دارد و در یک برهه زمانی، همیشه دچار کابوس بودم. تا یک شب بیدار شدم و «توبه» را نوشتم و چند روز بعد آرامش عجیبی در من حس می شد. انگار همه چیز از ذهنم خارج شده بود و عوض شده بودم. بعدها با کسی آشنا شدم که قطعه زندگی اش را عوض کرده بود.
از آلبوم چه خبر؟
شعر و ملودی ها مجوز گرفته اند و عوامل آلبوم همه حرفه ای هستند و تلاش می کنیم امسال به گوش مخاطب برسد. سه سال است آلبوم جمع شده و می دانید که تنظیم ها و حتی ملودی ها قدیمی می شوند و فضایشان عوض می شود. نگران قدیمی شدن هستم و دو قطعه را دوباره تنظیم کرده ایم.
تکراری شدن تنظیم که یک چیز واضح است اما می خواهم در خصوص قدیمی شدن ملودی بگویید. مرز قدیمی شدن ملودی کجا است؟
بحث قدیمی شدن ملودی اینجا است که شما امسال از یک تحریر استفاده می کنید که با تحریر سالِ آینده شما فرق خواهد داشت. نکته دیگری که می توانم به آن اشاره کنم حس خواننده است که شاید نسبت به ترانه و یا خواندنش تغییر کند.
همکاری شما با رضا تاجبخش و امین قباد در این سال ها خیلی پررنگ بوده است.
رضا تاجبخش یک نوازنده بسیار حرفه ای و با احساس است و همیشه دوست داشتم با او کار کنم. «قبل از تو»، «ستایش دو» و «تو از کجا پیدات شد» آثاری هستند که در کارنامه ام دارم و رضا تاجبخش در آن ها حضور داشته است. امین قباد به نظر من بهترین آهنگساز حال حاضر ایران است و از کنارش بودن خوشحالم.
در پایان چه صحبتی دارید؟
ممنونم از شما که این فرصت را در اختیار من قرار دادید
در انتها می توانید اجرای یک قطعه منتشر نشده از این خواننده را ببینید و دانلود کنید:
منبع: اختصاصی تریبون هنر
تاریخ انتشار :۲۷ تیر ۱۳۹۵