Ad


بی همه چیز به کارگردانی محسن قرایی از آن دسته فیلم هاست که بعد از تماشایش، تا زمانی طولانی با مخاطب خودش همراه می ماند. فیلم خوبی که از جهات مختلفی دارای مشخصه های قابل اعتنایی برای تحسین و به خاطر سپاری است.

 

قطعا در هر نقدی که قرار باشد درباره این فیلم نوشته شود، به اقتباسش از نمایشنامه مشهور «ملاقات با بانوی سالخورده» نوشته فردریش دورنمات اشاره می شود. سینمای ایران از منظر اقتباس از داستان ها و نمایشنامه های درخشان غیرایرانی و حتی ایرانی، در فقری عجیب به سر می برد. با توجه به صغف همیشگی فیلمنامه در سینمای ایران، این بی توجهی به اقتباس از آثار داستانی تحسین شده، بیشتر به چشم می آید.

بهترین اقتباس ها از ادبیات داستانی ایران در سینمای ما هنوز به داش آکل (نوشته صادق هدایت) و خاک (اقتباس از آوسنه بابسبحان نوشته محمود دولت آبادی) به کارگردانی مسعود کیمیایی، گاو به کارگردانی داریوش مهرجویی (بخشی از داستان عزاداران بیل نوشته علامحسین ساعدی) و تنگسیر امیر نادری (نوشته صادق چوبک) و تا حدی آرامش در حضور دیگران به کارگردانی ناصر تقوایی (نوشته علامحسین ساعدی)، شازده احتجاب بهمن فرمان آرا (هوشنگ گلشیری) و گاوخونی بهروز افخمی (نوشته جعفر مدرس صادقی) محدود می شود.

در اقتباس از ادبیات داستانی و نمایشنامه های غیرایرانی هم می شود به فیلم هایی مثل ناخدا خورشید ساخته ناصر تقوایی (با اقتباس از داشتن و نداشتن نوشته ارنست همینگوی)، سارا به کارگردانی داریوش مهرجویی (با اقتباس از خانه عروسک نوشته هنریک ایبسن)، اینجا بدون من (اقتباس از باع وحش شیشه ای نوشته تنسی ویلیامز)، پله آخر به کارگردانی علی مصفا (اقتباسی آزاد از داستان مردگان نوشته جیمز جویس)، شب های روشن به کارگردانی فرزاد موتمن (اقتباس از شب های سپید نوشته داستایوفسکی) و خواهران عریب ساخته کیومرث پوراحمد و دو نیمه سیب ساخته کیانوش عیاری (هر دو با اقتباس از داستان خواهران عریب نوشته اریش کستنر) اشاره کرد. در این میان، ناصر تقوایی از منظر ایرانیزه کردن داستان و انطباق آن با فرهنگ و جغرافیای بومی ایران، بهترین اقتباس را داشته است.

 

نمایشنامه ملاقات با بانوی سالخورده، تحسین شده ترین اثر فردریش دورنمات است که در سال ۱۹۵۵ نوشته شده است. رولان بارت در تحلیل این نمایشنامه گفته: « آنچه پس از خوانش این روایت رویت پذیر می شود، منفعت جویی و سست بودن باورهای افراد جامعه است. افرادی که برای سود اقتصادی، به راحتی اصول اخلاقی را زیر پا می گذارند و بدین منظور، برخلاف آنچه در ظاهر می گویند، در پی کسب منفعت و نفع شخصی، حتی حاضر می شوند دست به جنایت بزنند».

ملاقات با بانوی ساخورده در لایه های درونی خود نقدی هم بر سوء استفاده از دموکراسی دارد و نشان می دهد که در یک ساختار معیوب اجتماعی چگونه دموکراسی می تواند بدتر از دیگر ساختارهای حکومتی باشد. مردمی که آزادی رای دادن و انتخاب دارند در بزنگاه منافع شخصی از قدرت اجتماعی خود سوء استفاده می کنند و همان راهی را می روند که صاحبان قدرت در دیگر ساختارهای حکومتی، در مسیر منافع خود قدم برمی دارند.

از بعدی دیگر، ملاقات با بانوی سالخورده تحلیلی بر قربانی شدن زن در جامعه ای مردسالارانه دارد. دورنمات زمانی این نمایشنامه را می نویسد که هنوز زنان در سوییس حق رای دادن نداشتند و کلارا زاخاناسیان در این نمایش زنی است که یک دست و یک پا ندارد و به این ترتیب اشاره ای استعاره گونه به ناتوانی زن در ساختار نابرابر و مردسالارانه پیرامونش صورت گرفته است. از همین منظر است که تمام زیردستان کلارا، مردهایی هستند که هم قربانی و هم خدمتگذار او در مسیر انتقامجویی اش هستند. پیشخدمت او در گذشته قاضی شهر گولن (زادگاه کلارا) بوده و زمانی که برای قاضی بودن در شهری بزرگ تر دعوت می شود، با پیشنهاد مالی خوب کلارا، پیشخدمت او می شود. سرخوشی روبی و کوبی، دو پیرمردی که سال هاست به خاطر شهادت دروغ بر علیه کلارا توسط او کور شده اند، اشاره رندانه ای به عدالت کور در جامعه مردسالارانه نسبت به زن دارد. در مورد شوهرهای هفتم، هشتم و نهم کلارا نیز دورنمات چندین بار در متن نمایشنامه اشاره می کند که بازیگرشان می تواند یک نفر باشد و به این ترتیب به یکسان بودن حماقت، منفعت طلبی و سرسپردگی آن ها در برابر پول و قدرت اشاره می کند.

 

در فیلمنامه «بی همه چیز» نوشته محسن قرایی و محمد داوودی، نمایشنامه ملاقات با بانوی سالخورده به شکل هوشمندانه و تحسین برانگیزی ایرانیزه شده و جهان بینی اش بسط داده شده است.

در بی همه چیز، آنتاگونیست بودن مردم بر مولفه های تاریخی و فرهنگی ایران منطبق شده و همین مساله تحلیل فکری، فرهنگی و اجتماعی مهمی را ایجاد کرده است. اتفاقی که ریشه در تاریخ و افسانه و تحولات اجتماعی ایران دارد. انفعال بخش مهمی از مردم در برابر بی عدالتی و یا خیانت اکثریتی از مردم به نخبه هایش، ریشه ای طولانی و عمیق در ایران دارد و به همین خاطر است که از دیرباز، پرداختن به این موضوع در شعر و ادبیات ایران به چشم می خورد. مردمی که زمانی که سیاوش با مکر سودابه و جهل کیکاووس محکوم به گدشتن از آتش شد، فقط گریستند و تماشا کردند. مردمی که در سال های طولانی گریز ابن سینا از چنگ سلطان محمود غرنوی، به او حسادت و خیانت می کردند حتی تهمت کفر و الحاد به او زدند. مردمی که وقتی قاضی شرع بغداد به دستور ابوالفضل جعفر مقتدر، خلیفه عباسی، دستور داد که منصور حلاج را اعدام کنند، فقط تماشا گریستند قطره اشکی ریختند. مردمی که به حافط و مولانا بدترین تهمت ها را زدند. مردمی که وقتی ابراهیم خان کلانتر به لطفعلی خان زند خیانت کرد او را تنها گداشتند تا به دست آغامحمد خان بیفتند. مردمی که صبح ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فریاد زدند زنده باد مصدق و شب ۲۸ مرداد شعار مرده باد مصدق سردادند.

در بی همه چیز به بخشی از مردم پرداخته می شود که از سعدی و حافظ تا صائب تبریزی و از صادق هدایت تا احمد شاملو، مورد گلایه و نفرین قرار گرفته اند. برای نمونه به بیت های زیر می شود اشاره کرد:

 

از دشمنان برند شکایت به دوستان

چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم

سعدی

 

من از بیگانگان دیگر ننالم

که با من هرچه کرد آن آشنا کرد

حافظ

 

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

حافظ

 

ز نامردان علاج درد خود جستن بدان ماند

که خار از پا برون آرد کسی، با نیش عقربها

صائب تیریزی

 

وحشت ما کم نگردد ز اجتماع دوستان

جون الف با هرچه پیوندیم تنهاییم ما

صائب تبریزی

 

ای یاوه، یاوه، یاوه
خلایق! مستید و منگ؟
یا به تظاهر تزویر می‌کنید؟
از شب هنوز مانده دو دانگی.
ور تایبید و پاک و مسلمان
نماز را از چاوشان نیامده بانگی!»

هر گاوگَندچاله دهانی
آتشفشانِ روشنِ خشمی شد

با چشم ها / از دفتر «با کاشفان فروتن شوکران / ۱۳۴۶

 

نقد روانشناختی و اجتماعی صورت گرفته در مورد مردم در بی همه چیز، از مهم ترین شاخص های تحسین برانگیز فیلم است. در طی سال های اخیر با گسترش فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، بخشی از رذایل اخلاقی جامعه بیشتر مشهود شد. شبیه خطی از سهراب سپهری که می گوید: «کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود». فضای مجازی و شبکه های اجتماعی باعث شدند دانه های دل همه ما آشکار شد و هجمه قضاوت های نا به جا، بدخواهی، دروغ، تهمت و ناسزا شنیدن هرکسی که قدمی در مسیر موفقیت برداشته، تبدیل به شاخص های اجتماعی فرهنگی غریبی شده اند که پایه های اخلاق و فرهنگ جامعه را سست کرده اند. در چنین شرایطی، بی همه چیز با توجه به نقد و تحلیل رونشناختی و اجتماعی اش، فیلم بسیار مهمی است. فیلمی که به درستی به آسیب شناسی این بخش از ساختار جامعه می پردازد و سند ماندگاری از وضعیت اجتماعی این روزگار ارائه می دهد.

بی همه چیز شخصیت پردازی های بسیار خوبی هم درباره پرسوناژهایش دارد که در دو رویکرد ایرانیزه کردن منبع اقتباس و عمق دادن به تفکر جاری در منبع اصلی بسیار موفق عمل کرده است. لیلی ( با بازی هدیه تهرانی) با توجه به پیشینه فرهنگی و ساختار اجتماعی ایران، بسیار باورپذیرتر از کلارا زاخاناسیان در ملاقات با بانوی سالخورده در مواجهه با مخاطب ایرانی است. پسر به جا مانده از رابطه او با امیر (پرویز پرستویی)، جایگزین همسر و زیردستان کلارا در نمایشنامه شده و سکانس آگاه شدن امیر در معدن از این مساله، از زیباترین سکانس های فیلم از منظر اثرگذاری روی مخاطب است. خباثت و منفعت طلبی دکتر (بابک کریمی) و پلیس (فرید سجادی حسینی) در بی همه چیز، شکل هوشمندانه ای در شخصیت پردازی این پرسوناژ عیان شده است و معلمی (پدرام شریفی) که جایگزین کشیش در نمایشنامه شده، حضور اثرگذاری در بافت روانشناختی اثر دارد مخصوصا که رابطه عاطفی او با دختر امیر (لاله مرزبان)، منطق واکنش های او را بیشتر کرده است. دهدار (هادی حجازی فر) فیلم نیز با خاکستری شدنش شخصیتش (بر خلاف شهردار نمایشنامه)، تبدیل به شخصیتی سمپاتیک شده و آنتاگونیست بودن مردم را تقویت کرده که در راستای انطباق نمایش بر جامعه ایرانی، تبدیل به عنصر مهمی در بافت دراماتیک داستان شده است.

از سوی دیگر اضافه شدن شخصیت ها و بخش هایی به داستان مثل فرار امیر با کمک خواستگار دخترش (مهدی صباغی)، دختری که به خاطر کشته شدن گاوش از امیر کینه می گیرد (با بازی باران کوثری)، رفتن همسر امیر (ژاله صامتی) نزد لیلی، رفتن دختر امیر از روستا و شبیه شدن سرنوشتش به لیلی و فرجام خودخواسته امیر، بافت دراماتیک اثر را بسیار جداب تر کرده و اندیشه و پیام جاری در فیلم را عمیق تر کرده است. در طول فیلم، مردم ارام ارام شبیه آیه هفتم از سوره بقره می شوند که می فرماید:

خَتَمَ اللَّهُ عَلی‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلی‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلی‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَهٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ

خدا بر دل ها و گوش های آنان مهر نهاده؛ و بر چشم هایشان پرده‏ ای افکنده شده؛ و عذاب بزرگی در انتظار آنهاست.

دیالوگ پایانی شهردار و لیلی نیز از اثرگذارترین بخش های فیلم است. شهردار می گوید: حالا چه جوری توی روی امیر نگاه کنیم؟ و لیلی می گوید: همون جور که توی روی من نگاه کردید. پس از این دیالوگ است که فریب لیلی نمایان می شود و مردم می مانند و وعده ای که به سرانجام نمی رسد و تنها رذالت آن ها را برملا می کند.

 

محسن قرایی با کارگردانی «بی همه جیز» در زمره بهنرین کارگردان های سینمای ایران قرار گرفته است. کارگردان جوانی که از منظر شناخت و تسلط به عناصر سینمایی و جرئی نگری ها و هوشمندی ها و جهان بینی، در دسته کارگردان هایی مثل داریوش مهرجویی و ناصر تقوایی قرار گرفته است. آن داریوش مهرجویی و ناصر تقوایی که آثاری مثل گاو، دایره مینا، هامون، اجاره نشین ها، دائی جان ناپلئون و ناخدا خورشید را ساختند.

محسن قرایی در طراحی بازی های میزانسنی برای بازیگرانش بسیار توانمند و موفق عمل کرده است. نمونه اش پلان سکانس سخت و زیبای ابتدایی فیلم است که معرفی خوبی از برخی پرسوناژهای اصلی و هیاهو و هیجان و دستپاچگی مردم ارائه می دهد. از سوی دیگر نماهای لانگ شات سیلوت که امیر را در حال طی کردن مسیر با دوچرخه نشان می دهد به شکل بسیار خوبی تنهایی او را به ذهن متبادر می کند. کارگردان با تلفیق سکانس شلوغ و نماهای تنهایی امیر، به خوبی برای سکانس پایانی و اثرگذاری بیشترش بسترسازی می کند.  حرکات خوب دوربین در ادغام با نور و رنگ متناسب با عاطفه صحنه و ریتم خوب تدوین از دیگر شاخص های قابل اعتنای فیلم است. رخوت بومی شهر و مردمش با قاب بندی های زیبایی که گهگاه با چشم نوازی طبیعت متطقه همراه شده اند، به خوبی در روایت داستان و شخصیت پردازی ها قرار دارند. بی همه چیز سرشار از قاب های زیباست و فریم زاید و بدون کارکردی در فیلم دیده نمی شود.

 

بازی های درخشان و بسیار خوب بازیگران، از دیگر شاخص های مهم فیلم است. پزویز پرستویی در بی همه چیز یکی از بهترین بازی هایش را ارائه داده است. میمیک چهره عالی اش در صحنه های اشتیاق همراه با نجابت در سکانس های ابتدایی و پس از آن تقلا برای گریز و در نهایت آرامش تسلیم، کلاس درس بازیگری است. او با توانمندی در استفاده از زبان بدن، در برخی سکانس اثرگذارتر از دیالوگ ها عمل کرده که نمونه اش صحنه رسوایی اش در برابر خانواده برای گریز از شهر و همچنین سکانس پایانی فیلم است. پرویز پرستویی طوماری از بازی های درخشان را در کارنامه هنری اش دارد و حالا بی همه چیز نیز به این کارنامه هنری ارزشمند افزوده است.

 

هدیه تهرانی در نقش لیلی، بازی سختی را در پیش رو داشته که مثل همیشه به زیبایی از عهده اش برآمده. او با بازی توانمند و هوشمندانه اش،باعث شده لیلی در عین خوفناکی برای بی رحمی اش در انتقامجویی، معصوم و حق به جانب نیز جلوه کند. این اتفاق مشخصا برآمده از بازی بسیار خوب اوست که مخاطب به همان اندازه که از او دلگیر می شود و می ترسد، به همان اندازه هم دوستش داشته باشد. چهره سردش با لبخندهای نیمه کاره و پنهان، به وقتش مخوف و سیاس است و به وقتش شیرین و معصوم. بعض فروخورده اش در سکانس رویایی با امیر در معدن و تغییر لحن و آکسان گذاری اش در بیان دیالوگ ها، همگی از مشخصه های عالی بازی او هستند که در بی همه چیز به خوبی از آن ها بهره برده است.

 

هادی حجازی فر دیگر بازیگر خوب این سریال است. او در پنج سال گذشته، از نمایش ایستاده در غبار تا اکنون، در تمام نقش آفرینی هایش موفق عمل کرده و همیشه شاهد بازی خوبی از او بوده ایم. بی همه چیز هم در همین مسیر قرار دارد. شخصیت خاکستری دهدار با بازی خوب او به خوبی به گسترش منطق روایی و عاطفه فیلم کمک کرده است.

پدرام شریفی نیز در نقش معلم، یکی از بهترین بازی هایش را ارائه داده است. او در بی همه چیز بسیار متفاوت از اثار دیده شده اش مثل سریال می خواهم زنده بمانم و فیلم شبی که ماه کامل شده ظاهر شده. در ادامه بازی های خوب پدرام شریفی در این آثار، بی همه چیز اتفاق تازه و قابل اعتنایی در مسیر بازیگری است که می تواند از ستاره های مهم سینما در همین سال های پیش رو باشد.

دیگر بازیگران باتجربه فیلم مثل ژاله صامتی، بابک کریمی و فرید سجادی حسینی همگی در حد انتظار ظاهر شده اند.

لاله مرزبان با پیشینه بازی های خوب در تئاتر و فیلم های کوتاه، کارگردانی فیلم کوتاه تحسین شده «خاکستری» و بازی در فیلم ها و سریال هایی مثل زیر سقف دودی، هیس دخترها فریاد نمی زنند، به وقت شام و هوش سیاه، در بی همه چیز بازی تحسین برانگیزی دارد. او در کنار تعدادی از بازیگرهای توانمند و باتجربه، به خوبی توانایی های خود را به رخ کشیده و توانسته یکی از برگ های برنده این فیلم باشد.

 

بی همه چیز از آن دسته فیلم هاست که همه چیزی برای خوب بودن و دریادها ماندن دارد. فیلمنامه، کارگردانی، بازی ها، فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس و تدوین، همگی در سطحی عالی و حرفه ای قرار دارند و دوشادوش این شاخص ها، دارای مضمونی مهم با تحلیلی روانشناختی و جامعه شناسانه است.

 

 

 

 

 

تاریخ انتشار :۱۸ دی ۱۴۰۰

مطالب مرتبط



شما هم یک دیدگاه ارسال کنید
 

نام




یادداشت آرشیو

  • با رکوردداران کنسرت موسیقی در سال ۱۴۰۲ آشنا شوید

    تریبون هنر: هنوز یک‌ماه از سال جدید نگذشته که قیمت بلیت‌های موسیقی ۱۰۰هزار تومان گران‌تر شده و بلیت کنسرت‌ها نزدیک به ۹۰۰هزار تومان به‌خصوص در کنسرت‌های پاپ دیده می‌شود. در دیگر شهرها هم قیمت بلیت‌ها تا سقف ۶۰۰هزار تومان به فروش می‌رسد که سقف قیمت در سال گذشته به ۵۰۰هزار […]

  • رضا داودنژاد، «مصائب شیرین»، کات!

    تریبون هنر: مخابره خبر درگذشت رضا داودنژاد در شامگاه ۱۳ فروردین ماه در حالی که چند سال قبل در چنین روزی خبر درگذشت جمشید مشایخی را مخابره کردیم، آنقدر سخت بود که برای انتشارش تامل کردیم، به چند نفر زنگ زدیم، فکر می‌کردیم دروغ ۱۳ فروردین ماه است اما گویا […]

  • ماجرای یک پرونده‌ رازآلود در «بی‌بدن»/ قصه دختری که جنازه ندارد

    تریبون هنر: فیلم «بی‌بدن» اولین تجربه سینمایی مرتضی علیزاده به نویسندگی کاظم دانشی است که به موضوع جنجالی قتل یک دختر و ماجراهای پس از آن در روایتی مشابه فیلم «علفزار» می‌پردازد. در قالب سلسله گزارش‌هایی با عنوان «پیشنهاد نوروزی خبرگزاری مهر» به مخاطبان سینما» به معرفی فیلم‌های اکران نوروزی […]

  • کدام فیلم ها در سینمای ۱۴۰۲ توقعات را برآورده نکرده؟

    تریبون هنر: ایرنا نوشت: سال ۱۴۰۲ سالی غیرقابل پیش‌بینی برای گیشه سینماها بود. سالی که اخبار فروش ۱۰۰۰میلیاردی تمام سینما را گرفته بود و در این بین فیلم‌هایی آمدند و رفتند که هیچ‌کس متوجه آن‌ها نشد. از دومین فیلم کارگردان فسیل گرفته تا کمدی ویلای ساحلی که توقع‌ها را نسبت […]

  • از مایکل جکسون تا پسر بروسلی: کشف چیزهای عجیب در جسد سلبریتی‌ها

    تریبون هنر: از مایکل جکسون و رابین ویلیامز و پسر بروسلی تا هیث لجر و دختر الویس پریسلی، سلبریتی های محتلفی بوده اند که سرنوشت تراژیکی داشته‌اند؛ اما بررسی‌های پس از مرگشان از نکات غافلگیر کننده‌ای در خصوص مرگ آن‌ها پرده برداشته است.   مرگ همیشه اتفاقی غم انگیز است، بخصوص […]

Ad
Ad
Ad
Ad
Ad