یادداشت سعید عقیقی درباره حکایت دریای فرمان آرا
تریبون هنر: سعید عقیقی در نوشتاری تحت عنوان «دست ِ تاریک ، دستِ تاریک» نقطه نظرش را درباره جدیدترین ساختهی بهمن فرمان آرا «حکایت دریا» که اکران آنلاین شده است، نوشت.
یادداشت سعید عقیقی را در تریبون هنر بخوانید:
« اصالت نومیدی شاید کلید درک واپسین ساخته فرمان آرا باشد؛ فیلمی منطبق با حال و روز ِ طاهر ِ محبّی و شاید خیلیها،که در آن دیگر نه میتوان سنگی در آب انداخت و نه همراه کودکی فرشته وار، همسفر رستگاری شد.
فیلم ساز این بار دو دهه دیرتر، دو دهه پیرتر ، با ته ماندهی جام ِ طنّازی و پیالهای لبالب از اندوه باز میگردد و با مرور خاطرات دورهی دوّم فیلمسازی اش ، به بهترین نمونه های آن (خانه ای روی آب ، بوی کافور عطریاس) نزدیک می شود.
بهرهگیری از ساختار سه بَندی (آغاز در تیمارستان-گسترش در خانه- بازگشت به تیمارستان)، سکوت میان جمله ها، شخصیّتهایی که گویی از دنیای گلشیری برای دلداری موقّت ِ طاهر پای به دنیای او نهاده اند ، ژاله که قلب ِغریبهاش دیگر بر زخم های عاطفی گذشته مرهم نمی گذارد، پروانه که ورودش لحظهای توهّم تشکیل خانواده کامل را زنده میکند و امیر که مرگ اش دوباره طاهر را به تیمارستان پرتاب می کند، کامل کننده تجربیّات فیلم ساز از دو دهه اخیر است.
حضور کوتاه رویا نونهالی در جست و جوی پسر گم شده اش ، ارجاعیست واضح به نوزاد و کودک ِ مُرده بوی کافور… و خانهای روی آب؛ هم چنان که خود فیلم قطعه سوم سونات ِ خودنگاری مرگ اندیشانه در آثار فیلم ساز را مینوازد و در آن به چیزی تلخ تر از مرگ، که عبارت است از جوان کُشی ، جدایی ،بحران عاطفی و فراموشی ، اشاره میکند.
این بار از بوسِ کوچولوی فرشته مرگ خبری نیست و مُردگان در حقیقت و زندگان در ذهن طاهر با مرگ دست و پنجه نرم میکنند. موسیقی ِ گاه “پرایزنر وار ” پیمان یزدانیان در قیاس با سازبندی بومی ِاحمد پژمان در –مثلا- خانه ای روی آب ، ابعاد منطقی تری به درام مدرن ،ذهنیّت گرا و گاه “کیشلوفسکی وار” فرمان آرا بخشیده است. برای من که شادمانی فانتزی و جنون آمیز دلم می خواد نگرانم کرده بود،تلخ کامی و سکون حکایت دریا واقعی تر ، و به دنیای فیلم ساز نزدیک تر است.
در نسخه ای که من دیدم البته کاستیهایی هست؛مثل لب زدن یک شخصیت و شنیده نشدن صدایش در یکی دو جا ، یا بُرش دادنِ دو صحنه گفت و گوی دو نفره به یکدیگر که به دلیل چیدمان صحنه دوم(همصحبتی ِ مهین و ژاله) کمی تصنّعی از کار درآمده است. شاید فیلم باید بیش از این میبود، و –مثلا- رابطه طاهر ،پروانه و ژاله ،یا فصل دیدار با هوشنگ به یاری شگردهای گفت و گو نویسی و کُنشهای شخصیّت ها گسترش و ژرفای بیش تری مییافت.
اما اینها چندان مهم نیست. پس از مدّتها صدای انسانیّت یک فیلم ایرانی را از حنجره پیرمردی پریشان در فیلمی عمیقا اندوهگین، متوازن میان لحن شخصی و ابعاد اجتماعی و به اندازه اندوهاش موقّر، از یک فیلم ساز صاحب سبک میشنویم. “حکایت دریا” حکایت ماست.»
تاریخ انتشار :۳۰ خرداد ۱۳۹۹