علیرضا میرآقا: اکثر موزیکهایی که تولید میشوند خوب نیستند
متاسفانه اجراهای زندهی ما خوب نیستندتریبون هنر: علیرضا میرآقا یکی از نوازندههای سرشناس و حرفهای ترومپت و پرکاشن در ایران است. او که رشتهی تحصیلیاش موسیقی بوده و در حال حاضر به عنوان مدرس دانشگاه فعال است، از سال ۷۴ همکاری خود را با خوانندگان پاپ آغاز کرد. او با حامی، نیما مسیحا، خشایار اعتمادی، فرمان فتحعلیان، فرزاد فرزین، مرتضی پاشایی، گروه آریان، بنیامین، حمید عسگری، محسن یگانه، بابک جهانبخش، رضا صادقی، سینا شعبانخانی، شهرام شکوهی و زنده یاد ناصر عبداللهی و بسیاری از خوانندگان دیگر همکاری داشته است.
حامی و علی پهلوان از هنرنمایی نوازندههایشان استقبال میکنند
علیرضا میرآقا در مورد خوانندگی و همراهیاش در کنار برخی از خوانندگان از جمله حامی و فعالیت جدی در این زمینه گفت: قطعهای که در کنار حامی خواندم قطعهای قدیمی بود که به دلیل علاقهام به آن به دوستان معرفی کردم. حامی به من لطف داشت و من هم آن قطعهی قدیمی را در کنسرت او خواندم. البته علی پهلوان و بچههای گروه آریان نیز تنها کسانی هستند که با آغوش باز از تمام هنرهای نوازندههایشان روی صحنه استقبال میکنند. به طور مثال این عزیزان اگر بدانند نوازندههایشان سازهای متفاوت را مینوازند به گرمی از هنرشان استقبال میکنند و از آنها میخواهند که هنرشان را روی صحنه به نمایش بگذارند. به نظرم این عزیزان به این کار افتخار میکنند چون معتقدند که کلاس هنری گروهشان هم بالا میرود. ولی بقیه خوانندهها این کار را نمیکنند. البته شاید خوانندههای دیگری هم از این موضوع استقبال کنند ولی من فقط حامی و علی پهلوان را در زندگی هنری خودم دیدم که به این موضوع اهمیت میدهند و بستر را برای هنرنمایی نوازندههایشان مهیا میکنند و اجازهی خواندن روی صحنه را به من دادند.
خیلی دوست دارم بخوانم شاید خیلی سخت میگیرم
او در ادامه گفت: من در سه سریال و دو فیلم سینمایی خواندم ضمن این که یک آلبوم در سال ۸۲ جمع کردم که به خاطراتم پیوست. دوست دارم بخوانم اما ماجراهایی در ذهنم هست که آزارم میدهد. یک کم هم دلگیرم. به هر حال خیلی دوست دارم بخوانم شاید خیلی سخت میگیرم. امیدوارم خدا به من همتی بدهد و با همراهی دوستانم این کار را انجام بدهم.
امیدوارم خبرهای خوب زودتر به من برسد
میرآقا در رابطه با همکاری اش به عنوان نوازنده با خوانندهای به صورت ثابت گفت: در حال حاضر با هیچ گروهی همکاری ثابت ندارم. و هیچ خبری هم نیست امیدوارم خبرهای خوب زودتر به من برسد تا به شما منتقل کنم و در کل امیدوارم اتفاقات خوبی برای من و همه همکارانم بیفتد. در حال حاضر یک بازیکن آزادم.
همکاران کم تجربه و کم سن و سال؛ با «شوهایی» روی سن و دستمزدهای پایین
او در مورد فاکتورهایی که برای همکاری با خوانندگان در نظر میگیرد اظهار داشت: امروز دیگر نمیشود فاکتوری را در نظر گرفت. همکاران کم تجربه و کم سن و سال از راه رسیدند با «شوهایی» که روی سن انجام میدهند و دستمزدهای پایین، باعث شدند که ما دیگر فاکتوری را در نظر نداشته باشیم، خدا خیرشان بدهد. امیدوارم هر چه زودتر درست شود. ضمن این که خوانندهها عزیز هستند اما تجربه ثابت کرده که با خواننده و مدیربرنامه باید با یک فاصله و حریم مشخص شده حرکت کرد. دوست دارم خواننده خوشصدا و خوش ذوق باشد و فضای موزیکهایش دلچسب باشد تا از این که در گروه او نوازندگی میکنم لذت ببرم. شاید خیلی از همکاران من به راحتی حرف نزنند اما اطمنیان دارم خیلیهاشان در گروههایی نوازندگی میکنند که لذتی از حضورشان در آن گروه و کنار آن خواننده، نمیببرند اما به دلیل کسب درآمد مجبورند که برخی از همکاریها را بپذیرند. به اعتقاد من خواننده باید شخصیت و کاراکتر داشته باشد. گروه باید یک دست باشد که امروز این اتفاق کمتر میافتد. به طور مثال در یک گروه هفت نفره گاهی فقط دو نفر وزنه ی اصلی گروه هستند و گاهی هم دیده شده که به هیچ عنوان وزنهای روی صحنه وجود ندارد و کل گروه جدید و به اصطلاح ” no name” هستند. البته باید به این نکته اشاره کنم آنچه توضیح دادم مطلق و صد درصد نیست. ضمن این که تمام مواردی که به آنها اشاره کردم به کنار، دستمزد هم از همه مهم تر که خودش معضلی شده است. من کاری ندارم که شرایط اقتصاد جامعه سخت شده اما همان طور که گفتم یک سری جوان بدون هیچ گزینشی وارد این عرصه میشوند و نرخ دستمزدها را خراب کردند.
فضای موسیقی به هیچ عنوان خوب نیست
علیرضا میرآقا در پاسخ به این سوال که روند موسیقی را چطور ارزیابی میکند به تریبون هنر اظهار داشت: فضای موسیقی به هیچ عنوان خوب نیست، نه از لحاظ عرضه و نه تقاضا…. ۸۰ تا ۸۵% موزیکهایی که تولید میشود خوب نیست و البته مردم هم خوراکشان همین موسیقیها شده و نمیدانم مقصر چه کسیست. نمیدانیم خواننده و عوامل تولید مقصر هستند یا مردم که از این موسیقیهای سطح پایین استقبال میکنند. متاسفانه وقتی خیلی از نوازندههای ما بدون دورههای آکادمیک و حتی کمترین آموزش به صورت یک شبه میآیند روی صحنه در حالی که وقتی با او صحبت میکنید میگوید آرزویم این بود که بیایم اینجا ساز بزنم و یک شبه این اتفاق برایش میافتد، شرایط به هم میریزد. همه نوازندههای حرفهای و همکارانم که میبینید، همیشه یک سیر صعودی را طی کردیم و پله پله بالا آمدیم. اول باید یاد میگرفتیم، بعد نتخوانی میکردیم و اگر خوب بودیم میآمدیم در یک گروه و یک مسوولیتی به ما میدادند که خیلی هم مهم نبود اگر کارمان را خوب انجام می دادیم اهمیت کارهای بعدی بیشتر میشد. امروز شخص یک شبه رهبر ارکستر هم میشود. تازه این در بخش نوازندگی ست و در بخش آهنگسازی و تنظیم حرف نزنم برایتان بهتر است. خیلیها نتنویسی نمیدانند انگار پازلدرست می کنند. پیش از این همکارهای قدیمی من مثل پدرام کشتکار، بهروز صفاریان، رضا تاجبخش، پاشا یثربی، شاهین یوسفزمانی، امیر سرگزی، بهروز علیاری و مثل خیلی از همکارهای دیگر، نت مینوشتند، آکورد مینوشتند بلد بودند که با کیبورد صدای هر سازی را بسازند و بنوازند.
نوازنده امنیت ندارد
میرآقا در ادامه در خصوص جایگاه نوازنده در موسیقی به خصوص موسیقی پاپ این طور توضیح داد: به نظر من در کشور ما نوازندهها چه در گروههای سنتی چه گروههای کلاسیک و چه در گروههای پاپ به هیچ عنوان جایی که باید باشند، نیستند. در سادهترین حالت سفرهایی که به خارج از کشور داشتم بدون این که ثابت کنم موزیسین هستم و یا سازی دستم باشد، فقط میگفتم موزیسین و نوازنده هستم، احترامی که میدیدم من را به فکر فرو میبرد. چون اینجا در خیلی مواقع آن احترام را ندیدم نه از سمت مردم که البته در صفحهی مجازی و بعد از کنسرتها، همیشه به من لطف داشتند و من مخلص همهشان هم هستم اما در کل احترامی که باید در جامعه به عنوان یک موزیسین وجود داشته باشد ندیدم. حالا از مردم عادی که توقع نداریم اما از همکاران هم چنین برخوردی را ندیدم. نوازنده نه از نظر امنیت شغلی، کاری و نه از لحاظ بیمهای مورد حمایت قرار نمیگیریم. همهی این ها یعنی نوازنده در جایگاه اصلی خودش نیست. حتی در مورد قرارداد نیز نوازنده امنیت ندارد. قرارداد یک ساله میبندند و هر وقت هم بخواهند آن را کنسل میکنند در صورتی که قرارداد دو طرفه است. اگر نوازنده قرارداد را کنسل کند هزار مدل ضرر و زیان را باید پرداخت کند، اما شخص برنامهگذار و مدیربرنامه برای کنسل کردن قرارداد هیچ خسارتی را پرداخت نمیکند.
از نظر من این نشان از کوچک بودن آنهاست البته دور از جان چند تهیه کننده خوب که به واقع کارشان را عالی انجام می دهند. به عنوان مثال جناب رجب پور که از نظر من همیشه بهترین بودند.
میگوییم نوازندهایم میگویند آقا چقدر میگیرید عروسی ما ساز بزنید
او در ادامه توضیح داد: به طور مثال وقتی من به عنوان یک موزیسین با بیست و خوردهای سال سابقهی کاری در مورد یک موضوع کوچک مثل بد بودن هتل حرف میزنم، به مدیربرنامه برمیخورد و میگویند همکاریمان را قطع میکنیم. وقتی هیچ سندیکایی وجود ندارد وقتی نه میتوانم به وزارت ارشاد و یا خانهی موسیقی اعتراض کنم و نه به هیچ جای دیگر پس هیچ هستیم و در ظاهر نوازندهایم.با این شرایط و جا نیفتادن این فرهنگ که نوازندگی و موزیسین بودن هم شغل محسوب می شود ، طبیعی ست که وقتی میگوییم نوازندهایم میگویند آقا چقدر میگیرید عروسی ما بزنید؟! بعد ما باید دو ساعت توضیح بدهیم که ما از کدام دست از نوازندهها هستیم. بنابراین جایگاه نوازنده در هر ژانری، جای درستی نیست. مگر یک تعداد خاص که در گًنگ خاصی هستند و خدا برایشان خواسته که البته تعدادشان زیاد هم نیست. برخی هم که خودشان دوست دارند هر برخوردی را بپذیرند که به اصطلاح «عشق صحنه» دارند و فرقی برایشان نمیکند به خاطر موسیقی سنتی، کلاسیک، راک، پاپ و یا هرچیز دیگری روی صحنه میروند و متاسفانه قیمتشان هم خیلی نیست یعنی قبول کردند که همیشه خودشان را ارزان بفروشند.
عاشقانههای پاپ کنسرتی بود که از نوازندگی در آن لذت بردم
نوازندهی برجسته ترومپت دربارهی برگزاری کنسرتهای گروهی اظهار داشت: خیلی سال پیش کنسرت گروهی را تجربه کردم. گروه «متریکس» به رهبری، آهنگسازی و تنظیم بهنام ابطحی که خیلی هم خوب بود و شامل چند خواننده می شد. درست همان سالی که زلزلهی بم اتفاق افتاد. کنسرت قرار بود دو شب باشد اما به خاطر زلزله یک شب برگزار شد. من به شخصه خیلی موافق این موضوع هستم. اگر سرپرست و رهبر گروه و ارکستر، بتوانند به خوبی چیدمان نوازندهها و خوانندهها را انجام بدهند اتفاق خیلی خوبیست. آخرین تجربهام در این زمینه در کنسرت عاشقانههای پاپ بود. محمدرضا عقیلی، رضا تاجبخش و محمدرضا خانزادهی عزیزم که خیلی دوستشان دارم. اتفاق خوبی را رقم زدند. اگر بخواهم راحت بگویم کنسرتی بود که از نوازندگی در آن لذت بردم.
هر جا که به رهبری رضا تاجبخش یا محمدرضا عقیلی ساز زدم حال خوبی داشتم
او ادامه داد: البته اعلام کنم هر جا که به رهبری رضا تاجبخش یا محمدرضا عقیلی ساز زدم حالم حالی خوب و خیالم راحت بوده، چون نگران نت نبودم. نگران دستمزد و زمان نبودم. به دلیل این که این دونفر هم با تجربه و هم با سواد هستند. ضمن این که انتخاب نوازندهها را بسیار درست و عالی انجام میدهند. این بدین معنی نیست که من نوازندهی عالی هستم این شانس من بود که انتخاب شدم. اما در کل گروهی که این عزیزان انتخاب کردند همیشه بهترین و حرفهایترینها بودند. چه از نظر نوازنده، چه از نظر اجرا و از همه لحاظ عالی بوده. کار کردن با این دو عزیز خیلی راحت، خوب و آرامشبخش است. در مورد انتخاب خوانندهها نمیتوانم چیزی بگویم چون در حیطه کاری من نبوده و البته که کار سختی هم است. اگر فرهنگ این کنسرتها در کشور جا بیفتد خیلی خوب است. در خارج از ایران خوانندههای ایرانی این کار را زیاد انجام میدهند به خصوص خوانندههای جدید که به صورت یک پکیج اجرا میکنند با این تفاوت، عاشقانههای پاپ یک گروه ارکستر ثابت داشت که این خیلی بهتر است و من خیلی دوست داشتم و لذت بردم. باید به این نکته اشاره کنم این کنسرت با این گروه خوب بود شاید اگر با گروه دیگر و یا شرکت دیگری برگزار میشد موفق نبود.
بنیامین اخلاق حرفه ای را رعایت نکرد
علیرضا میرآقا در مورد کمکاریاش در سالهای گذشته گفت: هیچ وقت دوست نداشتم و ندارم کمرنگ و کمکار باشم. چند عامل باعث این اتفاق بود. اولین عامل جناب آقای بنیامین بهادری بودند که بیخبر و یکباره از کشور کوچ کردند و رفتند. تا مدتها همکاران سوال میکردند علیرضا از بنیامین چه خبر و من میگفتم؛ ایشان از ایران رفتند و با هم همکاری نداریم. مقصر اصلی بنیامین بود نه برای من، برای بقیه بچههای گروه هم بار تقصیرش زیاد بود. مصاحبههای من باعث شد که گروه نجات پیدا کند و همکاران متوجه شوند که ما هستیم و دیگر با ایشان کار نمیکنیم. ایشان اصول اخلاق حرفهای را رعایت نکردند نه نسبت به من و نه نسبت به دیگر اعضای گروه تا جایی که یک خداحافظی هم نکرد. دلیل بعدی همانطور که در قبل اشاره کردم ماشالا یک سری از همکاران ما و خوانندهها و مدیربرنامههای آنها که همیشه برای من سوال بوده این مدیربرنامهها علم بیزینس میدانند یا علم «پرودیوس» میدانند. دو هزار خواننده داریم، دو میلیون نوازنده و سه هزار مدیربرنامه (البته شوخی) . بعضی از گروهها که چهار، پنج مدیربرنامه دارند. فکر کنم تعداد مدیربرنامهها از خوانندهها بیشتر است. دلیل دیگر اعتراضهاییست که گاهی مطرح میکنم و به آقایان خواننده و مدیر برنامههای نابلدشون بر می خوره و باید از گروه بیرون بروم. ضمن این که حضور یک سری از همکاران تازهکار و کمتجربه با دستمزدهای خیلی خیلی کم باعث کمکاری دیگران میشود. وقتی فرد با کمترین تجربه با دستمزدهای بسیار بسیار کم که شاید یک هشتم و یا یک دهم دستمزد من و امثال من است و عشق صحنه دارند آن هم به هر قیمتی، به طور حتم منِ علیرضا میرآقا و خیلیها مثل من با سالها تجربه و علم موسیقی، باید کمکار باشیم.
میگویند ما نمیخواهیم ساز بزنید فقط «شو» اجرا کنید
او اضافه کرد: خیلی از مدیربرنامهها خواهان «شو» هستند و خیلی راحت میگویند ما نمیخواهیم ساز بزنید فقط «شو» اجرا کنید. دستمزد نوازنده هم به خاطر همین است نه به خاطر هنر نوازندگی چون گاهی که فکر میکنم میبینم هنوز به سن بازنشستگی نرسیدم. اینها همه دست به دست هم داد تا مدتی کمکار باشم و شاید همین الان هم تا حدودی کمرنگ هستم.
در بعضی کنسرت ها خواننده فقط لب میزند و همه چیز از قبل ضبط شده
میرآقا به عنوان یک نوازندهی حرفهای در رابطه با ارزیابی کنسرتها به تریبون هنر گفت: باید بپذیریم در کشور ما قوانین اجرایی کنسرتها یک شکل دیگر است. ما یک چیزهایی را روی صحنه نمیتوانیم داشته باشیم. ما گروه اجرای حرکات موزون نداریم بنابراین نوازنده باید بیاید روی صحنه و باید خوب بنوازد، کار شخصی خودش و کار گروهی را بلد باشد. رهبر ارکستر نیز باید بلد باشد پارت بنویسد، گروه را مدیریت کند حتی در کنار صدابردار خوب، صدای خوبی از بچههای گروه بگیرد. متاسفانه هیچکدام اینها وجود ندارد. یک گروه جوان که بیشترشان show man هستند با پوششهای خاص و موسیقی هم در بیشتر مواقع «پلیبک» است. ما یک موسیقی داریم به اسم «لایوسکوئنس» یعنی یک سری نوازندههای روی صحنه کارشان را به درستی انجام میدهند و از طریق کارت صدا و لپتاپ هم یک سری صداهای الکترونیک به موسیقی در حال اجرا، اضافه میشود. خیلی از جاهای دنیا هم این اتفاق میافتد. اما اینجا موسیقی رسما «پلیبک» است.
صدای پنج ساز و گاه صدای خواننده رکورد شده و خواننده فقط لب میزند به جهت این که نمیتواند همزمان هم بخواند و هم تحرک داشته باشد. و ممکن است نفس کم بیاورد و حتی بخاطر نداشتن تمرین و تربیت نشدن صدا، ممکن است حنجره خسته شود و خواننده ناکوک بخواند و یا حتی نوازنده ناکوک اجرا کند.
ما خوانندههای توانمند با اجراهای خوب هم داریم
علیرضا میرآقا در پایان اضافه کرد: متاسفانه این اتفاق خوبی نیست. یک خانوادهی سه نفره میروند کنسرت و نزدیک به چهارصد تا پانصدهزار تومان برای بلیط پرداخت میکنند حالا هزینههای جانبی مثل پول بنزین و شام و غیره را در نظر نمیگیریم. حالا این خانواده به جای صدای خوب، نورهای متفاوت و یک سری حرکات اضافی روی صحنه را تماشا میکنند که میتوانستند با پرداخت یک دهم آن هزینه در خانه با شنیدن سیدی صوتی یا دیدن دی وی دی تصویری همان خواننده، لذت ببرند. متاسفانه اجراهای زندهی ما خوب نیستند. البته باید به این نکته اشاره و تاکید کنم، آنچه توضیح دادم مطلق نیست. ما خوانندههای توانمند با اجراهای خوب هم داریم. از اول هم گفتم مواردی را که توضیح دادم شامل حال همه نمیشود. دوست ندارم به کسی بربخورد. من در مورد بعضیها میگویم که تعدادشان هم کم نیست. در پایان به عوامل خبرگزاریتان خسته نباشید میگویم.
گفتگو مریم خوشرنگ
منبع: تریبون هنر
تاریخ انتشار :۳ تیر ۱۳۹۷