افشین سیاهپوش: شاید روزی را ببینیم که تعداد کارهای خوب به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد
هنر برای هنر است اما در مقولهی موسیقی هنر برای مردم استتریبون هنر: افشین سیاهپوش از اواخر دهه ۷۰ به عنوان ترانه سرایی خوش قریحه وارد عرصه موسیقی شد و خیلی زود در زمره موفق ترین ترانه سراها قرار گرفت. او از ابتدای ورورد به عرصه موسیقی، در زمینه خوانندگی و آهنگسازی نیز فعالیت داشت تا اینکه از اوسط دهه ۸۰ به صورت رسمی وارد عرصه خوانندگی نیز شد.
افشین سیاهپوش این روزها مشغول آموزش آواز و ترانه به استعدادهای تازه این عرصه است. به گفتهی خودش در حال کشف صداهای خاص و حرفهایست تا به دنیای موسیقی معرفیشان کند. تمام اینها بهانهای شد تا با این هنرمند برجسته تازه ای داشته باشیم
شاهد شنیدن ترانههای خوب و معناداری نیستیم
افشین سیاهپوش در خصوص دیدگاه خود نسبت به فضای ترانه و سمت و سوی تغییر آن در چند سال اخیر به تریبون هنر گفت: لازمهی پیشرفت هر هنری، تغییر و تحولات است. همانطور که شما هم میدانید موسیقی پاپ یک موسیقی مصرفی و پاپیولاریست که تحت شعاع خیلی از مسایل قرار میگیرد، از جمله تکنولوژی، تغییر خلق و خوی مردم، رفتارهای اجتماعی، اصطلاحاتی که در کلام مردم در زمانهای مختلف تغییر میکند و در ادبیات و ترانهی موسیقی نشر پیدا میکند. اما این که سمت و سوی این مقوله به کجا میرسد باید با تاسف بگویم که سمت و سوی درستی نیست. ما شاهد شنیدن ترانههای خوب، معنادار و حتی عاشقانه نیستیم.
دمدستی کردن بعضی از کلمات در ترانه کار درستی نیست
افشین سیاهپوش ادامه داد: رسالت یک ترانهسرا این است که عشق را میان مردم منتشر کند. حتی در مورد این قصه هم دچار ضعف هستیم یعنی در این هزارهی سوم از عشق هم تعریف درستی وجود ندارد که ترانه بخواهد از آن در میان ترانهسراهای جدید دفاع کند. البته این مساله را تعمیم نمیدهم یعنی بین این دوستانی که تازه وارد دنیای ترانهسرایی شدند و این مقوله را به صورت حرفهای دنبال میکنند خیلی از آنها قلم درستی دارند و نگاه و منظر درستی به مقولهی عشق دارند. ولی خیلی از آنها هم چون نمیدانند در مورد چه چیز مینویسند فکر میکنند هر اصطلاح و هر کلمهی جدیدی که وارد ترانه کنند درست است و میتواند ترانه را مطرح کند. اما باید ببینیم این حرف و کلمهی تازه به چه قیمتی ؟ البته این مساله تنها مربوط به بعد از انقلاب به خصوص ترانهی دههی نود، نیست. ما در زمان قبل از انقلاب هم خوانندههایی را داشتیم مثل جمال وفایی کلمهی «تلفن» را وارد ترانه کرد و یا خوانندهای که «خواهش میکنم الو» که البته در همان زمان تا حدودی مورد استقبال نیز قرار گرفت. اما خود خوانندهها متوجه شدند که این ساختارشکنیها به جایی نمیرسد. بنابراین باید به این دوستان جدید گفت که این ساختارشکنی و اصطلاحات جدید، راحت نوشتنها، دمدستی کردن بعضی از کلمات در ترانه کار درستی نیست.
هر چه جلوتر رفتیم کمتر دچار معناگرایی شدیم
افشین سیاهپوش که از آغازگران جریان ترانه در دهه ۷۰ بوده است در خصوص مقایسهی ترانهی چند سال اخیر با ترانههای دهههای هفتاد و یا قبلتر اظهار داشت: هر چه جلوتر رفتیم کمتر دچار معناگرایی شدیم هر چه جلو رفتیم به استفاده از کلمات خیلی روزمرهی زندگی در ترانه دچار شدیم. حتی اصطلاحاتی را به کار بردیم که شاید در روزمرگی خودمان نیز استفاده نکردیم و شاید توهین به مخاطب هم باشد. این که ما هر چیزی را به عنوان ترانه و ادبیات موسیقی فقط به خاطر این که فکر میکنیم یک نوعآوری و حرف جدیدی میزنیم به خورد گوش مخاطب بدهیم درست نیست. باید این موضوع را در نظر بگیریم عشق تا حدی مقدس و زیباست و آنقدر وجوه تابنده دارد که نیازی نیست خیلی دنبال کلمات عجیب و غریب و ساختارشکنی باشیم. ما باید در درجهی اول از عشق و موضوعات مختلف آگاهی داشته باشیم تا بتوانیم در موردشان بنویسیم.
ترانهسرایی تنها به خاطر مطرح شدن، بزرگترین اشتباه است
سیاهپوش گفت: قبول دارم هرچه به سمت جلو حرکت میکنیم سلیقهی مردم تغییر میکند. و بیشتر به سمت ماشینیشدن، گاه انزوا و زندگی در محدودهی خودش، حرکت میکند. تعامل زیادی با جهان بیرون و آدمهای بیرون ندارد تا فرصت زندگی با آنها را پیدا کند تا با آنها عاشقی کند، برایشان دلسوزی و فدارکاری کند تا بتواند تعریف درستی از ترانه داشته باشد. ببینید همهی این موضوعات روی ترانهسرا تاثیر میگذارد. به طور مثال من دوست داشتم مثل یک عکاس درمیان مردمم بگردم، پای حرفها، اشکها و لبخندهایشان بنشینم و آنها را ترانه کنم و این فرق میکند با کسی که فکر میکند از روی مدیا و رسانه یک موضوع بکر و تازه را انتخاب کند و به عنوان ترانه بنویسید. ترانهسرا اگر میخواهد ترانهسرا باشد باید با مردم بجوشد با مردم عشق کند و با مردم بمیرد. اگر بخواهد خودش را تافتهی جدا بافته بداند و تنها به خاطر مطرح شدن، ترانهسرایی کند بزرگترین اشتباه را انجام میدهد. ممکن است در اوایل مسیر مورد استقبال قرار بگیرد ولی اطمینان دارم این شهرت همیشگی نخواهد بود.
در نسل جدید تعداد خواننده، آهنگساز و ترانه سرای خوب کم است
افشین سیاهپوش در مورد فضای موسیقی در سال های اخیر گفت: باید شما را ارجاع بدهم به این موضوع که به طور معمول موسیقی سه ضلع دارد. یک ضلع ترانهسرا و کلام، یک ضلع موسیقی و ضلع سوم اجرا توسط خوانندهست. در قدیم رسم بر این بود که خواننده، خوانندگی میکرد، ترانهسرا، ترانهنویسی و آهنگساز، آهنگسازی میکرد. این سه ضلع همواره درتعامل با یکدیگر بودند. و مورد دیگر مسالهی دوستی و رفاقت این سه ضلع بود که یک پکیج موسیقی خوب را ارایه میداد. البته این بدین معنی نیست که یک خواننده نمیتواند ترانهنویس باشد. ما کسانی را داریم که خوانندگی و ترانهسرایی میکنند و یا آهنگسازی و خوانندگی میکنند اما یک مساله وجود دارد ببینید باید قبول کنیم سلیقهی مردم با تاثیر گرفتن از خیلی مسایل تغییر کرده است. یک مساله، موضوع جهانیست و آن هم برتری ریتم بر کلام است که این در سطح موسیقی غرب خیلی بیشتر مشهود است. تا جایی که یک پکیج موسیقی آن قدر که به تنظیم، ملودی و به خصوص ریتمهای بدیع توجه میکند به کلام و ترانه توجه ندارد. برعکس آن منظر نگاه مشرق زمینیهاست که به طور معمول در رابطه با مقولهی موسیقی درونگراتر و خیلی کلاممحورتر هستند اما ما به نوعی از موسیقی غرب و لاتین و موسیقیهای دیگر تاثیر میگیریم که باعث شده تا حدودی کلام در موسیقی ما ضعیف شود و این باعث شده تعداد کارهای خوبی که میشنویم نسبت به دههی هفتاد و هشتاد بسیار بسیار کمتر شود. البته نه این که کار خوب نمیشنویم خدا را شکر خوانندههای خوبی در نسل جوان پا به عرصهی موسیقی گذاشتند، ترانهسرا، آهنگساز و تنظیمکنندههای خوبی هستند اما تعداد این دوستان کم است. امیدواریم که اینها تسلیم مارکت و بازاری شدن و ریتممحور شدن موسیقی نشوند.
باید کثرت تولید کارهای درست در بین بچههای موسیقی پاپ بیشتر شود
هنرمند باتجربه عرصه ترانه و موسیقی در رابطه با سطح سلیقه مخاطبان در حال حاضر گفت: مخاطب ما یک تعامل با پکیج موسیقی دارد. یعنی گاهی سلیقهی مخاطب حکم میکند که چه موسیقی را موزیسین ما، آهنگساز، ترانهسرا و خواننده اجرا کند. ولی وقتی سلیقهی خاص هنری یک خواننده یا ترانهنویس و یا آهنگساز و تنظیمکننده در این پکیج دخیل نباشد کار دچار یک سطحینگری میشود. به طور مثال من در مورد ترانه همیشه گفتم سادهنویسی زیباست اما سادهانگاری در این مورد قشنگ نیست. مردم دوست دارند یک قطعه را بشنوند و از آن رد شوند. اما من دوست دارم یک کار را بشنوم و در مورد آن فکر کنم که این باعث ایجاد تفاوت سلیقه میشود. حالا باید چه کاری انجام دهیم؟ اول این که باید کثرت تولید کارهای درست در بین بچههای موسیقی پاپ بیشتر شود. من میگویم مقولهی بازار و مارکت خودتان را حفظ کنید اما هر از چندگاهی موسیقی بهتر، موسیقی معناگرا، کلام درستتر و صدای بهتر و در کل پکیج استانداردتری را به شنونده ارایه دهید. همیشه گفتم مردم ایران، مردم هنرپرور و هنردوستی هستند که حقشان شنیدن موسیقی خوب است.
شاید روزی را ببینیم که تعداد کارهای خوب به تعداد انگشتان یک دست در یک سال نرسد
سیاهپوش در ادامه گفت: خیلی از عوامل در شکل گیری سرنوشت یک اثر نقش دارند که تاثیرگذارترین آنها تلقین نظر تهیهکنندهی موسیقیست که شاید به نوعی دوست دارند یک مجموعهی خیلی ساده با کمترین هزینه و معمولیترین صداها به گوش مخاطبان موسیقی برسد. اما ما میگوییم میتوانیم این تغییر را ایجاد کنیم که در میان کارهای تجاری و مارکتینگ کارهای ارزشی و خوب به مردم عرضه کنیم. وظیفهی یک هنرمند همین است و غیر از این باشد اشتباه است. این گرداب باعث میشود نه تنها گوش مخاطب خراب شود بلکه خود هنرمند و پکیج موسیقی ما را نیز در خود حل میکند. شاید روزی را ببینیم که تعداد کارهای خوب به تعداد انگشتان یک دست در یک سال نرسد و این یعنی فاجعهست که بنابراین باید در مردم تغییر سلیقه ایجاد کنیم. مردم باید موسیقی خوب گوش کنند. باید صدای استاندارد خوانندههای خوب را گوش کنند. ترانههای درست با قافیه و وزنهای درست را گوش کنند. حتی در مقولهی میکس و مسترینگ نیز به همین ترتیب است. من معتقدم حتی در مورد کاوری که قرار است عکسی از خواننده استفاده شود باید معرف حال و هوای موسیقی و کاری که اجرا شده، باشد. موضوع خیلی گستردهتر از این حرفهاست.
صدای من صدای خاص افشین سیاهپوش است
افشین سیاهپوش در رابطه با حضور خود در عرصهی خوانندگی و نتیجهی این تصمیم به تریبون هنر گفت: باید بگویم ورود من در دههی هفتاد به جهت خواننده شدن در مارکت موسیقی بود. اما از خوش اقبالی خودم میدانم که به لطف دوستانی مثل دکتر چراغعلی، سعید امیراصلانی، شادمهر عقیلی، سعید شهروز و بهنام ابطحی و دیگر دوستانم از مسیر ترانه وارد موسیقی شدم. منتها اگر تصمیم گرفتم مقولهی خوانندگی را در کنار ترانهسرایی و آهنگسازی ادامه بدهم نه فقط از سر ذوق بلکه با دیدگاهی جدی آواز کلاسیک را پیش حمید فولادی و همچنین دوره های «پوزولی» و «سلفژ» را گذراندم. تکنیک و تحریر را با خواندن و مطالعهی مستمر تا همین الان که صحبت میکنیم، ادامه دادم. نه در دفاع از صدای خودم اما میتوانم این را بگویم که صدای من صدای خاص افشین سیاهپوش است. و از این موضوع میتوانم دفاع کنم و این که کسی به اندازهی خودم، ترانههایم را درست اجرا نکرده است. البته به غیر از سعید شهروز عزیز و تعدادی کمی از دوستان که در خدمتشان بودم، با تاکید میگویم هیچ کسی نتوانست این کار را انجام دهد. کسی مثل افشین سیاهپوش دردهای درون ترانهام را نکشیده تا بتواند به صورت کلام اجرا کند تا به گوش شنونده برساند. ببینید بیشتر از این که روی خوانندگی خودم تاکید کنم روی ترانهخوانی تاکید میکنم. ترانهخوان مثل شهیار قنبری که آنچنان زیبا فحوای کلام خودش را به گوش شنونده میرساند که شنونده او را به عنوان یک خواننده قبول میکند. بنابراین میخوانم چون دوست دارم کارهایم منتشر و شنیده شود. هم نسلهای من، کسانی که با آنها شروع کردم آنقدر بیانگیزه شدند که ممکن است در سال یک یا دو قطعه منتشر کنند.
خوانندههای دههی هفتاد خوانندههای بسیار خوب و درستی بودند
افشین سیاهپوش در پاسخ به این سوال که چرا خوانندههای دههی هفتاد کمکار شدهاند گفت: برخی فکر میکنند دورهی این خوانندهها گذشته که باید بگویم به هیچ عنوان در مورد موسیقی پاپ و موسیقی جهانی اینطور نیست. ما شاهدیم که یک خواننده بیش از نیم قرن است که میخواند و همچنان طرفداران خودش را دارد و حدود سه نسل را با خودش همراه کرده است و میتواند با آنها خاطرهسازی کند. متاسفانه خوانندههای دههی هفتاد دچار عدم خودباوری هستند و شاید درک درستی از موسیقی پاپ امروزی ندارند و شاید فکر میکنند و میترسند که نتوانند با نسل جوان که امروز وارد مارکت شده، رقابت کنند. یا فکر میکنند چون سنشان بالا رفته از هر جهت مثل چهره، فیزیک و صدا کیفیت لازم را ندارند. لازمهی این موضوع داشتن عشق به ترانهنویسی، عشق به خوانندگی و عشق به آهنگسازیست و مشروط به این که شما سوادش را هم داشته باشید با تاکید و قطع به یقین ماندگار خواهید شد. دوستان من، خوانندههای دههی هفتاد خوانندههای بسیار خوب و درستی بودند. البته باید به یک نکتهی مهم نیز اشاره کنم و آن بیمهری مارکت وتهیهکنندگان و شاید فراموشی مردم خوبمان نسبت به آنها و کملطفی که به آنها شده این خوانندهها را مهجور و منزوی کرده است. ولی اطمینان دارم اگر دوباره وارد مارکت موسیقی شوند با یک درک درست از شرایط حال حاضر همیشه بهترین و همیشه ماندگار خواهندبود.
متاسفانه کفهی درآمدزایی سنگینتر از کفهی هنریست
ترانهسرا و ترانهخوان صاحب نام موسیقی پاپ کشور در ارتباط با سیاستهای حاکم بر تصمیمگیریهای شرکتهای تهیه و تولید آثار موسیقی اظهار داشت: در حال حاضر به طور حتم شرکتها به مقولهی انتفاعی و درآمدزایی قصه بیش از مقولهی هنری آثار منتشر شده فکر میکنند. من فکر میکنم در قدیم دو کفهی ترازو بین مقولهی انتفاعی و هنری آثار موسیقایی بالانس بود و حالت تعادل داشت. امروز متاسفانه کفهی درآمدزایی سنگینتر از کفهی هنری آن است و این یکی از مشکلاتیست که ما داریم. تهیهکننده تلاش میکند تا جایی که امکان دارد کار به صرفه و با کمترین هزینه تمام کنند. ولی فاجعه این است که به جای این که به فکر دستمزد گروه هنرمند خودشان باشند، به فکر تبلیغات آن هنرمند هستند. وقتی شما در مورد یک هنرمند در یک فضایی مثل اینستاگرام تبلیغات وسیع میکنید، یعنی کاری که در حد آن تبلیغات نیست را همه زمزمه میکنند بدون این که کیفیت لازم را برای لانسه و مطرح شدن داشته باشد. این موضوع برای موسیقی پاپ کشور بسیار خطرناک است. تهیهکنندهها باید این توازن را رعایت کنند. عدم حفظ این تعادل یعنی کنار گذاشته شدن این موسیقیها از سمت مردم.
میگویند هنر برای هنر است اما در مقولهی موسیقی هنر برای مردم است
افشین سیاهپوش در مورد ماندگاری یک هنرمند گفت: غیر از این که یک هنرمند باید به کار خودش اشراف داشته باشد و همه چیز را درست یاد گرفته باشد و به قول قدیمیها از خانه قهر نکرده باشد و با تشویق دو، سه نفر و یا به قول یکی از دوستان ترانهسرا با یک لگد عاطفی وارد مقولهی ترانهنویسی نشود، باید به سلیقه و شخصیت مردم سرزمیناش احترام بگذارد. صحبتم را با یک مثال ادامه میدهم. مرحوم حبیبالله بلور یکی از معروفترین کشتیگیرهای دنیاست که وقتی تعداد مدالهایش را با جهان پهلوان تختی مقایسه میکنیم میبینیم خیلی بیشتر است، این موضوع هم لحاظ کنیم که مرحوم بلور بازیگر سینما هم شدند و در بسیاری از فیلمهای معروف پیش از انقلاب بازی کردند. اما مرحوم تختی نه فیلمی بازی کرد و نه نسبت به بلور مدال آورد اما چون همیشه کنار مردم بود، به مردم احترام میگذاشت نام او جاودانه شد. هنرمند باید درد مردم را بشناسد. هنرمند تافتهی جدا بافته نیست. درست است میگویند هنر برای هنر است اما در مقولهی موسیقی هنر برای مردم است. هنرمندی که به خاطر هنری که مردم عامی ندارند خودش را بالاتر از مردم بداند و خودش را خاص ببینید هر چقدر هم استعداد داشته باشد محکوم به فراموشی و نابودیست. وقتی شما خودتان را یک پاپیولار معرفی میکنید یعنی برای مردمتان میخوانید. نگفتم با سلیقهی مردم همراه شوید گفتم آنقدر صاحب شخصیت و منش باشید که سلیقهی مردم را با خودتان همراه کنید.
به دلیل تعهد نسبت به نسل بعد از خودم وارد عرصه تدریس شدم
افشین سیاهپوش در ادامه در مورد تدریس سلفژ و صداسازی که دغدغهی اوست گفت: به دلیل تعهد نسبت به نسل بعد از خودم که به عنوان آوازهخوان و ترانهخوان وارد این عرصه میشود و باید باسواد باشند این کار را انجام میدهم. باید فحوای ترانه را متوجه شود. باید برای خودش استایل و یک شخصیت مستقل داشته باشد. البته به هر حال هر خواننده، ترانهسرا و آهنگسازی یک الگو در زندگیاش دارد اما باید در نهایت خودش باشد. من تلاش میکنم تا کسانی که برای یادگیری پیش من میآیند در آینده برای خودشان صدای مستقل و با شخصیتی داشته باشند. برای نمونه میتوانم به آریو اسلامی و مهدیار مریدیان اشاره کنم. دو هنرجوی آواز که امروز خوانندههای حرفهای هستند و به زودی شاهد شنیدن کارهای زیبا از آنها با ملودی خودم و دوست خوب و باسوادم حمیدرضا رضایی خواهیم بود.
برنامهی اصلی من استعدادیابی و پرورش صداهای خوب است
سیاهپوش در خصوص برنامههای آیندهاش به تریبون هنر گفت: برنامهی اصلی من استعدادیابی و پرورش صداهای خوب است. همانطور که گفتم چون ترانه برای من مقولهی مهمیست، به طور حتم دوست دارم و باید هنرجوهای من همهشان ترانهشناس خوبی باشند. این موضوع را با تاکید عرض میکنم که ترانه برای من از اهمیت بالایی برخوردار است چون خودم به عنوان یک ترانهسرا وارد حوزهی موسیقی و بعد مطرح شدم. هر از گاهی هم قطعههایی را منتشر میکنم و البته خودم همچنان به عنوان یک هنرجوی آواز در حال مطالعه در مورد فن آواز و آواز مدرن هستم. ضمن این که در حال ترجمهی سه کتاب در خصوص مقولهی آواز هستم که به امید خدا دراختیار هنرجوهای آوازم قرار میدهم. با تاکید عرض میکنم تا زمانی که زنده هستم ترانه مینویسم و ترانه میخوانم، آهنگ میسازم و آواز میخوانم.
بیشتر از هر مشکلی با قحطی عشق و ابراز محبت مواجه هستیم
افشین سیاهپوش در پایان گفت: از دوستان و ترانهسراهای عزیز خواهش میکنم که دقت کنند ما بیشتر از هر مشکلی با قحطی عشق و ابراز محبت مواجه هستیم. قحطی ابراز محبت و قحطی ایثار و فداکاری که کمتر دیده میشود. ترانه یعنی عاشقانه نوشتن و چه رسالتی بالاتر از این که ترانهسرا مردم خود را به زندگی امیدوار کند و مردم را نسبت به یکدیگر مسوول نگه دارد. چیزی قشنگتر از این نیست که ترانهسرا خاطرهساز لحظات عاشقانهی مردم سرزمیناش باشد. خواهش میکنم عاشقانه بنویسید و در قلم خود به معشوقتان توهین نکنید. تنها به جهت معروفیت در ترانه از کلمات زشت استفاده نکنیم. ترانه بیشتر از شعر و کتاب مخاطب دارد. خدا نکند تکه کلامی نادرست بین مردم منتشر شود. اجازه ندهیم سطح ترانهنویسی ما کمکم و به واسطهی یک سری از تکه کلامها و حرفهای جدید که در بعضی مواقع توهینآمیز هستند، نزول کند.
تاریخ انتشار :۲۲ مهر ۱۳۹۷