Ad


چایکوفسکی روی صحنه می‌ترسید سرش از تنش جدا شود

تریبون هنر: هر دانشجوی موسیقی حداقل با یکی از آثار آهنگساز بزرگ، پیوتر ایلیچ چایکوفسکی آشنا است. در حقیقت احتمالا شما با بیشتر ملودی‌ها و معیارهای او بیش از آنچه خودتان آگاه باشید، آشنا هستید؛ به دلیل اینکه بعضی از تم‌های موسیقایی او به بخش‌های نمادین فرهنگ غربی بدل شده است.

چایکوفسکی با خلق بیش از ۱۶۹ قطعه هنری، میراثی را به جا گذاشته که امروز هنوز هم بر موسیقیدان‌ها اثرگذار است.

ترکیب‌بندی ناب تأثیرات غربی با ملودی‌های فولک سنتی روسی، ملی گرایی و نبوغ او موجب خلق تعدادی از دوست‌داشتنی‌ترین و قابل تشخیص‌ترین قطعات موسیقی شده که تا به حال خلق شده است.

هنرآموزان موسیقی در دوره‌های ابتدایی آغاز تحصیل خود، حقایقی اساسی را درباره این هنرمند و مشهورترین قطعات او می‌آموزند. به این هنرآموزان آموزش داده می‌شود که چگونه چایکوفسکی در Votkinsk متولد شد، چگونه به نخستین آهنگساز روسی تبدیل شد که امروز در سطح جهانی او را می‌شناسند، چگونه با اینکه در ۵۳ سالگی (سال ۱۸۹۳ در پترزبورگ) درگذشت و زندگی نسبتا کوتاهی داشت، بارها در اروپا و امریکا به عنوان رهبر مهمان دعوت شد. این هنرمند دوره رمانتیک مهارتی برای نوشتن موسیقی داشت که احساسات آشفته او را در زندگی منعکس می‌کند. در حقیقت این آهنگساز چنان آثارش را به طرز درخشانی نوشته است که امروز هم با مخاطبان با موسیقی‌اش ارتباط برقرار می‌کنند.

با این حال جنبه‌های قابل توجهی از زندگی او وجود دارد که خیلی شناخته شده نیستند. در ادامه با خواندن این نکات می‌توانید بیش از پیش چایکوفسکی را بشناسید:

یکی از نقل قول‌های او می‌گوید: «الهام مهمانی است که با میل به دیدار تنبل‌ها نمی‌رود». این گفته او قطعا بیانگر این است که خودش با چنین دیدی در زندگی زیسته است. از نخستین آموزش‌های پیانوی او در پنج سالگی تا مرگش، این مرد همواره به کار و تعالی سوق داده شد.

همانطور که برایش آموزش دید، یک کارمند محلی در روسیه شد. در آن زمان حرفه موسیقی برای جایگاه محترم خانواده او قابل قبول نبود. پدربزرگ مادری او در نبرد پولتاوا در سال ۱۹۰۷ در دوره پیتر کبیر توانسته بود امتیازاتی برای خود کسب کند و پدربزرگ پدری او به عنوان فرماندار Glazov در Viatka خدمت می‌کرد. در نتیجه در خانواده آنها به مربیان موسیقی و نوازندگان مجلسی نگاهی بالا به پایین وجود داشت. به همین جهت در سال ۱۸۵۹ شروع کارش در دولت را آغاز کرد و سه سال را در وزارت دادگستری گذراند و به سرعت به جایگاه دستیار ارشد ارتقاء یافت.

او در جوانی شیفته یک خواننده سوپرانوی بلژیکی به نام دزیره آرتو بود که در سال ۱۹۶۸ نامزد کردند. ولی یک اختلاف نظر در حرفه کاری، موجب جدایی آنها شد. او بعدا اعتراف کرده بود که دزیره تنها زنی بوده که حقیقتا عاشقش بوده است.

ازدواج او با دانشجوی سابق، آنتونینا میلیوکووا، در سال ۱۸۷۷ تنها چند هفته به طول انجامید و به یک حمله عصبی شدید منجر شد. بعداً او مشکلات این فاجعه را به خودش نسبت می‌داد، نه همسر سابقش.

او بعدا به مدت ۱۳ سال با حامی مالی خود به نام نادژدا فون مک، ارتباطی مکاتبه‌ای داشت. این بیوه سرشناس که یک انحصار حمل و نقل چند میلیون دلاری در مرکز روسیه ایجاد کرد، از چایکوفسکی قبل و بعد از ازدواج کوتاهش با آنتونینا میلیوکوا حمایت مالی و عاطفی داشت. آنها در مدت ارتباط خود بیش از ۱۲۰۰ نامه رد و بدل کردند ولی تنها یک بار طی دیداری کوتاه در سال ۱۸۷۹ یکدیگر را ملاقات کردند.

او طی دوران حرفه‌ای کاری خود نقدهای تندی را مربوط به آثارش دریافت کرد. بسیاری از منتقدان احساس می‌کردند که آثار چایکوفسکی موجب غمگین شدن مخاطبان می‌شود، از این رو او و کارش را تحقیر می‌کردند.

به دلیل دوره زمانی منحصر به فردی که او در آن آهنگسازی می‌کرد، و توانایی بی‌‎همتای او در ادغام مفاهیم موسیقی غربی با مفاهیم سنتی روسی، امکان دریافت ستایش یکپارچه برای او دشوار بود. در حقیقت تا اواخر دوره حرفه‌ای او، نبوغش مورد قدردانی قرار نگرفت، گرچه که هیچ چیز اکنون مثل آن زمان نیست.

چایکوفسکی از اختلال شدید شخصیتی به عنوان فردی ضداجتماعی و منزوی رنج می برد و به سختی حضور در صحنه را تحمل می کرد. هنگامی که به عنوان رهبر ارکستر مهمان روی صحنه می‌رفت، دستش را روی سرش می‌گرفت؛ مانند کسی که می‌ترسد سرش از بدنش جدا شود!

تزار الکساندر سوم در سال ۱۸۸۴ نشان سنت ولادیمیر را به او اعطا کرد. این عنوان موروثی اشرافیت، جایگاه اجتماعی او را در روسیه مستحکم کرد. از آن زمان به بعد کمتر درونگرا بود و محبوبیت او افزایش یافت.

چایکوفسکی اورتور ۱۸۱۲ خود را «بسیار بلند و پر سر و صدا» توصیف می‌کند و می‌گوید که آن را بدون هیچ احساس عمیقی از عشق نوشته است.

 

در صفحه اینستاگرام تریبون هنر با ما همراه باشید

تاریخ انتشار :۲۱ آبان ۱۴۰۱

برچسب‌ها:
مطالب مرتبط



شما هم یک دیدگاه ارسال کنید
 

نام




یادداشت آرشیو

  • مینی سریال «بچه گوزن»؛ روایت هیجان انگیز یک رابطه سادومازوخیسمی

    تریبون هنر _ بابک صحرایی: سریال «بچه گوزن» داستان واقعی یک رابطه سادومازوخیسمی (آزارگری و آزارخواهی) است. مرد و زن هر دو گرفتار این بیماری روانی اند با این تفاوت که مرد ظاهری عادی و معمولی دارد اما به اندازه زن که رفتارش بیانگر آشفتگی روحی اش است، بیمار است. […]

  • نگاهی به تاثیر آیین و هنر مردمی در آثار سینمایی و نمایشی
    بهرام بیضایی، ناصر تقوایی و عباس کیارستمی با تعزیه ایرانی چه کردند

    تریبون هنر: تعزیه، این هنر عامه یکی از عمیق‌ترین هنرهای ایرانی است که در دوره مدرن توجه بسیاری از هنرمندان تراز را در شیوه‌های مختلف هنری به خود جلب کرده است، از جمله آن هنرمندان در سینما حداقل سه سینماگر با نوشتن و یا ساختن و یا الگوگرفتن از پیشنهادهای […]

  • یادداشت حامد حنیفی درباره نمایش مرگ با طعم نسکافه: بی اختیار اشک می‌ریختیم

    تریبون هنر: حامد حنیفی در یادداشتی درباره نمایش «مرگ با طعم نسکافه» به کارگردانی بابک صحرایی نوشت: من و اکثریت قریب به اتفاق حضار بی اختیار اشک می‌ریختیم. به گزارش تریبون هنر، حامد حنیفی، آهنگساز برجسته موسیقی ایران و منتقد موسیقی در یادداشتی درباره نمایش مرگ با طعم نسکافه نوشت: […]

  • بابک جهانبخش مرگ با طعم نسکافه به کارگردانی بابک صحرایی

    تریبون هنر: بابک جهانبخش، خواننده برجسته و توانمند موسیقی ایران، یادداشتی را درباره نمایش «مرگ با طعم نسکافه» به کارگردانی بابک صحرایی منتشر کرد. به گزارش تریبون هنر، بابک جهانبخش در یادداشت خود درباره نمایش «مرگ با طعم نسکافه» و بابک صحرایی ر صفحه اینستاگرامش نوشت: بابک صحرایی فارغ از […]

  • رضا صادقی در مرگ با طعم نسکافه

    تریبون هنر: رضا صادقی در یادداشتی درباره نمایش مرگ با طعم نسکافه به نویسندگی و کارگردانی بابک صحرایی نوشت: رفتم چون رفیقم رو ذوست دارم و دعوتش برام محترم بود اما شگفت زده شدم به گزارش تریبون هنر، رضا صادقی خواننده برجسته و مولف موسیقی ایران در یادداشتی به تحلیل […]

Ad
Ad
Ad
Ad
Ad
Ad
Ad