دلجویی حامد بهداد از مردم آذربایجان: کجا می توانم عزیزانم را برنجانم؟
آذربايجان از ما است و خراسان از شماتریبون هنر: حامد بهداد به خاطر ناراختی برخی از مردم آذربایجان متنی را منتشر کرد.
حامد بهداد به خاطر حواشی ایجاد شدخ بابت پستش درباره شهریار و روز ملی شعر نوشت:
اخیرا ً نوشته اى درباره ادبیات و روز ملى شعر و شاعر به اشتراک گذاشته ام که صد حیف بى که بدانم ، مطلبم از سوى یکى اقوام ، در حمایت از توهین به شهریار شاعر استنباط شده است که صادقانه باید بگویم خبر از سر منشاء این اتفاق نداشتم و نمیدانستم موضوع با اهانت به برخى هم میهنان عزیز و شهریار ادیب شکل گرفته است. فقط گمانم این بود که گروهى دیگر درباره شعراى مورد علاقه ام چون حافظ و مولانا مى گویند و آن روز خاص را براى آنها متناسب میدانند. دیگر نکته که برایم در آن نوشته جلوه کرد و باعث شد آنرا به اشتراک بگذارم این بود که چرا به جاى تاریخ مرگِ بزرگانِ سرزمینم، روز تولدشان را مناسبات فرهنگى مان قرار نمیدهیم.
حال در این میانه بیخبر از همه جا در حالى که خیل ناسزا به سوى م روانه است از جانب دوستى تماس داشتم مبنى بر اینکه این مطلب را چرا به اشتراک گذاشته اى و داستان از این قرار است. خب طبیعى است که ابتدا غافلگیر شدم. یعنى چه ؟! این چه کارى بود؟ یعنى من اهانت را تایید میکنم؟ یعنى منظورم شکستن دل و ذهنیت مردم است؟آخر میشود؟
داریم؟ من؟! این حرفها کدام است؟ این قومیت و تعصب ورزى ها کجا و کى کارساز بوده؟ این حرفها باطل است. هنرمندانه نیست. دور از شأن آدمى است. من جانم براى این خاک و مردم ، و این هر آنچه که باقى مانده است میرود. مولوى فردوسى سعدى ایرج شهریار حافظ خاقانى براى همه است. آذربایجان از مااست و خراسان از شما. چه تفاوت دارد؟ وجب به وجب این خاک خانه است. آخر من دلدارم کجا میتوانم عزیزانم را برنجانم؟ آنچه دارم جمله از محبتى است که مردم داده اند.
حال آنرا یک شبه به باد دهم؟ هرگز ! من این زبان و قومیت و مذهب را همه در گرو عشق و صفا میبینم. پس چگونه میتوانم احساس هموطنانم را جریحه دار کنم و بر دردشان بیفزایم؟ خیر ! هنوز مرا نشناخته ایید!عشق به شما و این وطن کار مرا ساخته است. من این نقد را به هیچ نسیه نخواهم باخت. کدام ترک کدام لر کدام بختیار و کرد و بلوچ ؟! همه یکى است. خیر ! بنده هیچوقت هیچ توهینى به هیچ کسى را تأیید نخواهم کرد.
حرف آخر. یکى بگویم بخاطر بسپار ! همین چندى پیش که خوزستانى از بى آبى و تشنگى ، وامانده از همه جا به امان آمده بود با خود گفتم خدایا چرا تبریزى ها حرفى نمیزنند؟ فردا خبر آمد که تبریز تعصب برادران عرب و خوزستان را میکشد. آخر من اینها را با چه برابر کنم؟ اینها را چه کنم؟ چگونه نگویم؟ خیر آقا ! مرا نشناخته ایید! بد اگر گفته ایید بیفایده است. من شما را عاشقم.
در صفحه اینستاگرام تریبون هنر با ما همراه باشید
تاریخ انتشار :۳ مهر ۱۴۰۰