هوشنگ ابتهاج در ۹۴ سالگی درگذشت
تریبون هنر: هوشنگ ابتهاج، متخلص به سایه، شاعرِ نامدار ایرانی، بامداد چهارشنبه ۱۹ مرداد درشهر کلن آلمان از دنیا رفت. ابتهاج که متولد سال ۱۳۰۶ در شهر رشت بود، در سن ۱۹ سالگی نخستین مجموعه شعر خود را با نام «نخستین نغمهها» منتشر کرد. این شاعر همچنین در دورههایی از زندگی خود با برخی از محافل سیاسی و فکری در ارتباط بود که به زندانی شدن او هم منجر شد. «سراب»، «سیاهمشق»، «تا صبح شب یلدا»، «یادگار خون سرو» و «تاسیان» از جمله آثار او هستند.
در بخشی از زیستنامۀ خودنوشت هوشنگ ابتهاج است که در سیوچهارمین شماره از نشریۀ «حافظ» (شهریور ۱۳۸۵) با یک شعر از او منتشر شد آمده است:
دلش نمیخواست شناخته شود ولی میگفت قسمت زیادی از آنچه را میخواهد بگوید بلد است بگوید، یعنی راه حلی برای گفتن آن پیدا کرده است؛ «سایه» اما به قول شفیعی کدکنی در چکاد بلندی ایستاده بود که به انکار دیگران نیازی نبود.
«من (امیرهوشنگ) تنها پسر «آقاخان» ابتهاج و «فاطمه رفعت» بهشمار میرفتم. بعد از من سه تا دختر بهدنیا آمدند و ضمناً یک پسر هم قبل از من، نیامده رفت. خیلی برای خانوادهام اهمیت داشتم و خیلی عزیزکرده، خودسر، خودرای، لوس و از خودراضی بار آمده بودم! تا دوازده سیزده سالگی من، اگر کسی حال مرا از مادرم میپرسید، زارزار گریه میکرد و میگفت که یک پسر دارم که آن همه دیوان است. هرچه میگفتند: خانمجان! پسربچهها اینطورند و بزرگ میشوند، خوب و عاقل میشوند، میگفت که دگیر کی میخواهد عاقل شود؟
خیلی اذیتکننده و آزارگر بودم. یک بچه کم کوچکتر از خود را با طناب میبستم و از درخت آویزان میکرذم. تحصیلات ابتدایی را در مدرسۀ عنصری که در ضلع جنوبی باغ سبزهمیدان بود، گذراندم؛ بعد مرا گذاشتند مدرسۀ قاآنی که پشت خانۀ ما در سبزهمیدان و آن طرف در ته کوچه بود، بعد از آنجا برای کلاس هشتم به مدرسۀ شاپور که کلاسهای چهارم و پنجم متوسطه را آنجا خواندم. در مورد من میگفتند که: او در پی آموختن و یادگرفتن است اما در درس و کار مدرسه چندان کوشا و ساعی نیست و زیاد به آن توجه نشان نمیدهد. آشپزی، گلدوزی، خیاطی، موسیقی، نقاشی، مجسمهسازی، ورزش (کشتی و وزنهبرداری) هر کدام در دورهیی علاقۀ من را به خود جلب میکرد. یکی از آن چیزهایی که خیلی برایم جالب بود، آشپزی بود. در همان هشت – ده سالگی برای غذا پختن و یاد گرفتن حرص میزدم و همواره از درس گریزان بودم. چنانکه هنگامی که به تهران آمدیم و در مدرسۀ تمدن نامنویسی کردم، در آنجا کلاس پنجک متوسطه را رد شدم، بعد هم دیگر به مدرسه نرفتم و درس خواندن را رها کردم».
امیرهوشنگ ابتهاج، متخلص به سایه، بامداد چهارشنبه ۱۹ مردادماه ۱۴۰۱ پس از ۹۵ سال زندگی درگذشت.
اما آغاز زندگی شاعری ابتهاج را شاید بتوان از «نخستین نغمهها» دانست؛ او نخستین اثرش را با این نام در آغازین روزهای جوانی و در سال ۱۳۲۵ منتشر کرد. پس از این، «گالیا» دستمایۀ عاشقانههای «سایه» شد. او در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام «گالیا» شده بود که در رشت زندگی میکرد و این عشق موجب سرودن شعرهای عاشقانهای شد که در آن روزها سروده است. سالها بعد نیز البته ابتهاج شعری را با نام «دیرست گالیا…» با اشاره بههمان روابط عاشقانه و درگیرودار مسائل سیاسی ایران سرود.
نام هوشنگ ابتهاج یادآور غزل است؛ اما او را یکی از موفقترین شاعرانی دانستهاند که به شیوۀ نیما، اقبال کرده است. شعر نوآیین سایه، به حال و هوا و تماشا، از شعر دیگران ممتاز است. قریحۀ توانا، آشنایی و الفت با دیوانهای قدما در میراث نثر فارسی، زبان و موسیقی خاص شعر ابتهاج را رقم زده است. (مجلۀ شعر، بهمن و اسفند ۱۳۷۲، شماره ۹)
نقل است که «سایه» در سال ۱۳۴۶ به اجرای شعرخوانی بر آرامگاه حافظ در جشن «هنر شیراز» میپردازد که ابراهیم باستانی پاریزی در سفرنامۀ معروف خود (از پاریز تا پاریس) استقبال شرکتکنندگان و هیجان آنها پس از شنیدن شعرهای سایه را شرح میدهد و مینویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمیکردهاست که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجانزده شوند.
اما خوانده شدن شعرهای ابتهاج از دهۀ پنجاه و با حضور در رادیو آغاز شد، تعدادی از غزلها، تصنیفها و شعرهای نیمایی او توسط کسانی چون محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، حسین قوامی و محمد اصفهانی اجرا شدهاند.
امیرهوشنگ ابتهاج در یکی از واپسین جلساتی که در سال ۹۹ با مخاطبان خود سخن گفت، گفته بود: در حدود ۸۰ سال است که من با این زبان شعر آشنایی دارم و خیال میکنم قسمت زیادی از آنچه را میخواهم بگویم بلدم بگویم، یعنی راهحلی برای گفتن آن پیدا کردهام. ولی رساترین شعری که تا امروز داشتهام و خیال میکنم که از آن راضی هستم در حدود ۲۰درصد از آن چیزی است که در درون من هست که این به نظرم حداقل است. برای درون آدمیزاد هنوز این وسیله را پیدا نکردهایم.
«سایه» به اینکه در هنر ایران اغلب هنرها یک هنر تنها نیست، بلکه ترکیبی از هنرهای دیگر است، اشاره و بیان کرده بود: کاش گوینده و شنونده رازهای بیان را با هم شریک شوند.
یکی از مشهورترین سرودههای او، «ارغوان» است که توسط علیرضا قربانی نیز اجرا شده؛ ابتهاج دربارۀ ماجرای سرایش آن گفته بود که درخت ارغوانی در خانهای که سالها پیش در تهران در آن زندگی میکرده داشته است و وقتی دیگر در آن خانه نبوده این شعر را به یاد آن خانه و درخت گفته است.
«سایه» درخصوص اجرای قطعه «ارغوان» از رضایت شنوندهها میگفت و در عین حال باور داشت این شعر برای آواز و تصنیف طولانی است، مقدار زیادی از آن زده شده و یک خرده شعر شَل و کور شده، ولی در مجموع حالتی که این شعر به وجود آورده، تا حدی در خود شعر جا پایش معلوم است.
در صفحه اینستاگرام تریبون هنر با ما همراه باشید
تاریخ انتشار :۱۹ مرداد ۱۴۰۱