نغمه های بازیگر؛ موسیقی در سینمای مسعود کیمیایی
یادداشت بابک صحرایی در فیلم امروزتریبون هنر _ بابک صحرایی: موسیقی در سینمای مسعود کیمیایی شبیه بازیگر توانایی است که ایفای یکی از نقشهای مهم را بر عهده دارد. توجه ویژه مسعود کیمیایی به موسیقی و استفاده کارآمد از آن و در ادامه تأثیرگذاریاش بر خود جریان موسیقی باعث رخ دادن دو اتفاق شده است. نخست اینکه موسیقی، یکی از مؤلفههای سبکی سینمای اوست و دیگر اینکه سبک موسیقی فیلمهای او تبدیل به یکی از سبکهای شاخص موسیقی ایران در بیش از پنجاه سال اخیر شده است. مسعود کیمیایی از قیصر تا امروز در کنار اینکه بهخوبی از تأثیر موسیقی در آثارش بهره برده، در مقاطع مختلفی با فیلمهایش تأثیرهای بهسزایی نیز بر جریان موسیقی و ترانه داشته است.
یک همزمانی تاریخی در مورد آغاز موج نوی سینمای ایران و جریان ترانه نوین به چشم میخورد. اکران قیصر در دهم دی ۱۳۴۸ را میتوان شروع موج سینمای ایران دانست. اقبال عمومی و توجه ویژه جامعه به این فیلم و الگوسازی و ایجاد جریان تازهای که به تبع این استقبال ویژه در سینمای ایران ایجاد میشود، باعث میشود جریان موج نو به صورت رسمی آغاز شود.
با نوشتن ترانه دو ماهی توسط شهیار قنبری در سال ۱۳۴۹ (با اجرای گوگوش و موسیقی بابک افشار) و انتشارش در بهار ۱۳۵۰، جریان موسوم به «ترانه نوین» در ایران آغاز میشود. شهیار قنبری با این ترانه، موسیقی باکلام در ایران را به جریانات و تحولات سیاسی و اجتماعی پیوند میزند و ترانه به یکی از شاخصهای مبارزات اجتماعی سیاسی جامعه در دهه پنجاه تبدیل میشود که از آن به عنوان جریان «ترانه نوین» یاد میشود.
جریان «ترانه نوین» که توسط شهیار قنبری راهاندازی میشود تفاوتهایی بنیادین با جریان موسوم به تصنیفسازی داشت. زبان تصنیف، زبانی قدمایی و متمایل به اشعار کلاسیک قرنهای پیشین بود اما زبان ترانه، زبان روز جامعه بود و ساختاری مدرن داشت. تصنیفها غرق در استعارههای معروف به شمع و گل و پروانه و ساقی و میخانه بودند اما «ترانه نوین» به بطن جامعه و دغدغههای روز مردم میپرداخت. تصنیفها ابتدا ملودیشان ساخته میشد و سپس کلام به روی ملودی نوشته میشد اما در این سو ترانههای بسیاری قبل از ساخت ملودی نوشته میشدند و بعد، آهنگی برای آنها ساخته میشد هرچند که نوشتن ترانه روی ملودی هم در جریان «ترانه نوین» بسیار مرسوم بود. تصنیفها به تبع نوع ادبی غنایی و سبک عراقی در شعر فارسی، عمدتاً مفهوم عاشقانه و سوژههای شخصی داشتند اما «ترانه نوین» مشخصاً رسالت خود را در پرداختن به دغدغههای اجتماعی و سیاسی مردم میدانست که ادامه جریان نیمایی در شعر معاصر بود. موسیقی تصانیف موسیقی موسوم به سنتی بود که لفظ درستش موسیقی ایرانی است اما موسیقی همراه با «ترانه نوین»، موسیقی پاپ غربی بود که ایرانیزه شده و با دستگاههای ایرانی و سازهای شرقی و ایرانی همراه شده بود. هر دوی این جریانها، یعنی تصنیفسازی و «ترانه نوین» نیز همچنان تا امروز ادامه داشتهاند که البته موسیقی پاپ و ترانهنویسی، از نظر اقبال عمومی جامعه، از اواخر دهه چهل تا امروز، موفقتر بوده است.
در این بین باید دوره مشروطه و تصانیف چهرههایی مثل عارف قزوینی را مستثنا دانست. عارف قزوینی در آغاز جنبش مشروطه با سرودن کلام و ساخت ملودی و خوانندگی تصنیف «از خون جوانان وطن لاله دمیده»، با تحولات سیاسی اجتماعی زمانهاش همراه میشود. منتها با پیروزی جنبش مشروطه و پس از آن به انحراف کشیده شدن این جنبش، جریانی موسوم به تصنیف سیاسی و اجتماعی ادامه پیدا نمیکند. مرغ سحر سروده ملکالشعرای بهار را که در سال ۱۳۰۶ منتشر میشود میتوان آخرین تصنیف سیاسی اجتماعی تا پایان دوره پهلوی دانست. با این توضیح که این دو تصنیف نیز همان شاخصهای قدمایی بودن زبان و ساختار را دارا هستند.
برگردیم به مسعود کیمیایی و تأثیرهای متقابل بین سینمای او و جریان موسیقی روز و «ترانه نوین». کیمیایی در سال ۱۳۴۸، ساخت موسیقی فیلم قیصر را به اسفندیار منفردزاده میسپارد و با این فیلم، جریان ساخت موسیقی متن برای فیلم های سینمایی رسمیت پیدا می کند. اسفندیار منفرد زاده در کتاب گفت و گویش با حسین عصاران در این باره می گوید: «با موسیقی قیصر موسیقی متن را به سینمای ایران تحمیل کردم.»
همان طور که میدانیم در آن دوران رسم سینمای ایران بر این بوده که از موسیقی انتخابی در فیلمها استفاده می شده به همین خاطر یک قطعه خاص امکان داشته در فیلمهای مختلفی استفاده شود و به طور کلی جریانی موسوم به ساخت موسیقی متن برای فیلم وجود نداشته. بر اساس کتاب فیلم شناخت ایران نوشته عباس بهارلو، قبل از بیگانه بیا و قیصر که دارای موسیقی متن مستقل بودند، فیلم عروس دجله به کارگردانی نصرت الله محتشم دارای موسیقی متنی ساخته مرتضی حنانه بوده است و از آن جا که نسخه ای از این فیلم در دسترس عموم قرار ندارد نمی توان قضاوت کرد که این موسیقی تا چه اندازه شاخص های موسیقی متن یک فیلم را دارا بوده است.
مسعود کیمیایی با قیصر از یک سو، آغاز استفاده درست از موسیقی در سینمای ایران را پایهگذاری میکند و با توجه به دانش و آگاهیاش در حوزه موسیقی، طوری از آن استفاده میکند که موسیقی تبدیل به یکی از شاخصهای مهم در اثرگذاری و به یاد ماندن این فیلم در ذهن مخاطب میشود. به عنوان نمونه سکانس آمدن فرمون (ناصر ملکمطیعی) به بیمارستان و موسیقی منفردزاده در این بخش از فیلم تبدیل به شاخصی فرهنگی برای بیان ابهت مردانگی در ذهن مردم شده است.
مسعود کیمیایی در سال ۱۳۴۹ رضاموتوری را میسازد. مثل قیصر، ساخت موسیقی این فیلم را نیز به اسفندیار منفردزاده میسپارد و در همین زمان، فرهاد مهراد را نیز کشف میکند. فرهاد در کوچینی آهنگهای انگلیسی میخوانده و کیمیایی تصمیم میگیرد که این خواننده جوان و ناشناس، ترانهای در این فیلمش بخواند. قصهای که همگان از آن اطلاع داریم و بارها مرور شده است.
به پیشنهاد کیمیایی، منفردزاده در کنار ساخت موسیقی متن رضاموتوری، قطعهای نیز میسازد تا توسط فرهاد خوانده شود. منتها این موسیقی باکلام برای اولین بار، بدون اجرا توسط یکی از بازیگران، روی تصاویر فیلم پخش میشود که در زمان خودش اتفاق متفاوت و شاید دارای ریسک بالایی بوده است. شهیار قنبری روی موسیقی منفردزاده، ترانه صدای بیصدا را مینویسد و با اکران فیلم و موفقیت این ترانه در بین مردم، جریان «ترانه نوین» نیز تقویت میشود.
در رضاموتوری برای اولین بار بخشی از روایت داستان را بر دوش ترانه میگذارد و با آغاز خواندن فرهاد، ترانه روایت داستان را بر عهده میگیرد و تراژدی قصه با ترانه فیلم رقم میخورد. مسعود کیمیایی به این ترتیب هویت تازهای را برای موسیقی باکلام در سینما ایجاد میکند. به این ترتیب موسیقی و ترانه و تصویر، با همراهی یکدیگر از هم بهره میبرند و همگی، اثرگذاری بیشتری پیدا میکنند.
بعد از رضاموتوری، استفاده از ترانه در نقش تازهای یعنی به شکلی که بخشی از روایت فیلم را بر عهده داشته باشد، در سینما رواج پیدا میکند و مسعود کیمیایی در تقویت «ترانه نوین» و حضور مؤثرش در سینما، نقش مهمی را ایفا میکند. از نمونههای خوب این جریان میشود به فیلمهای کندو (فریدون گله)، شب آفتابی و فریاد زیر آب (هر دو سیروس الوند)، تنگنا (امیر نادری)، ماهیها در خاک میمیرند، بوی گندم، علفهای هرز، یاران و شب غریبان (همگی فرزان دلجو و امیر مجاهد) و همسفر (مسعود اسداللهی) اشاره کرد. این اتفاق بعد از رضاموتوری حتی وارد جریان موسوم به فیلمفارسی هم میشود و صحنههایی که صدای خواننده روی تصاویر فیلم پخش میشود و بازیگری آن را اجرا نمیکند، در بسیاری از فیلمها دیده میشود.
مسعود کیمیایی در گوزنها (۱۳۵۳) نیز بار دیگر پیوند مناسبی بین ترانه و سینما ایجاد میکند. قطعه گنجشکک اشیمشی که توسط اسنفدیار منفردزاده بر اساس ترانهای فولکلوریک ساخته میشود با صدای پری زنگنه در فیلم اجرا میشود و با صدای فرهاد مهراد نیز خارج از فیلم منتشر و به یکی از مهمترین ترانههای سیاسیاجتماعی دهه پنجاه تبدیل میشود. گوزنها را میتوان مهمترین فیلم سیاسیاجتماعی تاریخ سینمای ایران دانست و کیمیایی در این فیلم نیز مثل همیشه از موسیقی به شکل اثرگذاری استفاده کرده؛ به شکلی که موسیقی این فیلم تبدیل به یکی از نمادهای نوستالژیک جامعه در زمینه دغدغههای آزادیخواهانه است.
اثرگذاری موسیقی در فیلمهای مسعود کیمیایی مشخصاً نتیجه آگاهی او در استفاده درست از آن است. او کارگردانی است که بهخوبی میداند چهگونه و در چه لحظههایی از موسیقی استفاده کند و همیشه بخشی از شخصیتپردازی پرسوناژهایش بر عهده موسیقی است. سینمای کیمیایی سرشار از صحنههایی است که همآغوشی مناسب تصویر و موسیقی آنها را در ذهن مخاطب ماندگار کرده است.
بعد از فیلم تجارت (۱۳۷۳) که دارای قطعه ای باکلام بود، مسعود کیمیایی در سال ۱۳۷۶، همزمان با آغاز دوباره موسیقی پاپ و جریان ترانه در ایران، بار دیگر نقش مهمی را در پیوند بین سینما و ترانه و موسیقی ایفا میکند. او ساخت موسیقی مرسدس را به بابک بیات میسپارد. بیات در گفتوگویی تصویری که با هم داشتیم [دو ماه قبل از درگذشتش] عنوان کرد از جوانی آرزو داشته که موسیقی فیلمی از مسعود کیمیایی را بسازد. او در این گفتوگو از قطعه صدای بیصدا به عنوان زیباترین قطعه تاریخ موسیقی پاپ در ایران یاد میکند و میگوید اسفندیار منفردزاده به خاطر موسیقیهایی که برای فیلمهای مسعود کیمیایی ساخته تا همیشه قهرمان رؤیاهایش است.
بابک بیات همزمان با ساخت موسیقی متن مرسدس، قطعه باکلامی نیز برای این فیلم میسازد. ایرج جنتیعطایی بر اساس داستان فیلم، ترانه این قطعه را مینویسد و توسط مانی رهنما اجرا میشود. این قطعه اگرچه به خاطر صادر نشدن مجوز، روی فیلم قرار نمیگیرد اما در آلبوم موسیقی فیلم مرسدس به صورت نوار کاست و سیدی به صورت رسمی منتشر میشود و به یکی از قطعات موفق موسیقی پاپ در آغاز تولد دوبارهاش تبدیل میشود و مانی رهنما نیز با این قطعه، پا به عرصه موسیقی میگذارد.
با مرسدس بار دیگر استفاده از ترانه و موسیقی پاپ در فیلمهای سینمایی رواج میکند و تا اواسط دهه هشتاد، تبدیل به یکی از شاخصهای مهم جریان معروف به سینمای جوانپسند میشود. اگرچه از ابتدای دهه شصت تا سال ۱۳۷۶ در اندکفیلمهایی، که تعدادشان به اندازه انگشتان دست هم نمیرسد، از قطعه باکلام استفاده شده اما هیچکدام با اقبالی از سوی جامعه و مخاطب مواجه نمیشوند و البته هیچکدام هم نقش خاصی در این فیلمها ندارند. (مثل قطعه باکلام فیلم پاییزان به کارگردانی رسول صدرعاملی.) با توجه به همین مسأله، مرسدس را میشود آغازگر حضور مؤثر ترانه در فیلمهای سینمایی در بعد از انقلاب دانست. بهخصوص که مانی رهنما را نیز به موسیقی ایران معرفی میکند و بابک بیات نیز فصل تازهای از فعالیتهای هنریاش را آغاز میکند که با نیما مسیحا و حامی، این اتفاق را ادامه میدهد.
در دهههای هشتاد و نود نیز، با حضور رضا یزدانی در تعدادی از فیلمهای مسعود کیمیایی، پیوند بین سینمای او و ترانه همچنان حفظ میشود که تا امروز نیز ادامه داشته و در آخرین ساخته این کارگردان تا امروز، یعنی خائنکشی، رضا یزدانی این بار نه عنوان خواننده بلکه به عنوان بازیگر، ایفاگر یکی از نقشهای اصلی فیلم است.
در کل، موسیقی عنصری حیاتی در سینمای مسعود کیمیایی است. او شناخت و دانش و اشراف بسیار خوبی بر این حوزه دارد و همین مسأله باعث شده با هر آهنگسازی که به همکاری پرداخته، موسیقیای که برای فیلمی از او ساخته تبدیل به یکی از بهترین آثار کارنامه هنری آن آهنگساز شده.
اسفندیار منفردزاده با انتخاب مسعود کیمیایی اولین موسیقی متن جریان ساز در سینمای ایران را برای قیصر میسازد. این همکاری با فیلمهای رضاموتوری، داشآکل، بلوچ، خاک، پسر شرقی و غزل ادامه پیدا میکند. در ادامه بهترتیب زمانی از ابتدای دهه شصت تا کنون مجید انتظامی، گیتی پاشایی، ناصر چشمآذر، فریبرز لاچینی، بهرام سعیدی، کارن همایونفر، بابک بیات، پیمان یزدانیان، کاوه ناصحی، فرزین قرهگزلو، بهزاد عبدی و ستار اورکی ساخت موسیقی فیلمهای این کارگردان را بر عهده داشتهاند. آهنگسازهای توانا و شاخصی که موسیقیای که برای کیمیایی ساختهاند یکی از بهترین آثار کارنامه هنریشان است. مسعود کیمیایی، همان طور که بازیگر خود را به کشف و شهود میرساند و اصطلاحاً بازی خوبی از بازیگرش میگیرد، بهخوبی میداند که چهگونه از آهنگسازش هم بازی بگیرد که گواهش مجموعه موسیقی آثارش در بیش از پنجاه سال گذشته است.
با توجه به تعداد فیلمهای مسعود کیمیایی و استفاده مستمر و اثرگذار از موسیقی و ترانه، او در تاریخ سینمای ایران، از یک سو بیشترین تأثیر را بر جریان موسیقی و ترانه داشته است و از سوی دیگر، بیشترین بهره را از آنها برده است. در بین کارگردانهای شاخص و جریانساز، او پرکارترین نام سینمای ایران است. از نظر استفاده از موسیقی نیز در تمام آثارش، موسیقی نقش برجستهای دارد. بنابراین میشود او را اثرگذارترین کارگردان تاریخ سینمای ایران بر جریان موسیقی و ترانه دانست.
نویسنده: بابک صحرایی
منبع: مجله فیلم امروز / شماره ۲۹ / شهریور ۱۴۰۲
مطالب مرتبط:
موزیک ویدئوی گوزنها با صدای رستاک و دکلمه منوچهر اسماعیلی
در صفحه اینستاگرام تریبون هنر با ما همراه باشید
تاریخ انتشار :۶ شهریور ۱۴۰۲