بهاره رهنما: برند آرایشی همسر جدیدم باعث آشنایی مان شد
ما تقریبا دو سال بود که جدا شده بودیمتریبون هنر: بهاره رهنما درباره ازدواج مجددش صحبت کرد. از طلاقش از پیمان قاسم خانی بعد از ۲۵ سال و آشنایی با همسر جدیدش در زمان کمی بعد از طلاق. صحبت های بهاره رهنما را در تریبون هنر بخوانید
ربع قرن با پیمان قاسم خانی زندگی کردم
ما تقریبا دو سال بود که جدا شده بودیم. اما به خاطر اینکه پریا در ایران بود و آن شرایط عجیب و غریبی که در فضای مجازی وجود داشت، سعی کردیم خیلی در خبرها قرار نگیریم. الان تقریبا دو سال است که خبر طلاقمان را رسما اعلام کرده ایم و کاملا جداشده ایم؛ بنابراین در واقع چهار سال از جدایی من و پیمان قاسم خانی می گذرد. من هیچ وقت تنها زندگی نکرده بودم. قبل از ازدواج در خانواده ای تقریبا پرجمعیت، پدر، مادر، خواهر و برادرم زندگی می کردم.بعد هم که بلافاصله در سن پایین ازدواج کردم. هیچ وقت زندگی مجردی و دانشجویی را تجربه نکردم. ۲۳ سال با پیمان قاسم خانی بودم که ۲۰سال آن را در عقد و ازدواج بودمو سه سال هم قبل از ان دوران نامزدی بود. تقریبا رابطه مان ربع قرنی طول کشید و من با خانواده ایشان بزرگ شدم، بنابراین جدایی برایم خیلی سخت بود، به خصوص که همزمان با رفتن پریا از ایران شد. با وجود اینکه من همیشه سعی کردم زن قوی باشم و این را زا مادرم یاد گرفتم که باید یک زن قوی باشد، بسازد. امید داشته باشد و … ولی با این وجود رفتن پریا خیلی بهم احساس تنهایی عمیقی داد. من اصولا ادمی هستم که از تنهایی می ترسم و احساس عدم امنیت دارم. با توجه به همه این ها یک سال بعد از جدایی ام به این نتیجه رسیدم من آدم زندگی مشترک هستم و نمی توانم تنها زندگی کنم. تصمیم گرفتم دوباره ازدواج کنم و دوستان نزدیکم را در جریان گذاشتم.
برند آرایشی همسر جدیدم باعث آشنایی مان شد
تقریبا همان زمان که جدا شده بودم، دو سال پیش آقای عباسی یک بار با من تماس گرفتند و برای تبلیغات مارک های آرایشی و بهداشتی یشان با من صحبت کردند. من هم گفتم باید با مدیر برنامه هایم صحبت کنید. ظاهرا کمی تند صحبت کرده بودم. آقای عباسی هم بهشان برخورده بود و دیگر تماس نگرفتند و اصلا هم دیگر با سلبریتی ها کار تبلیغاتی نکردند. بعدها به من گفتند من وقتی که با تو که انقدر به نظر خوش اخلاق می آیی صحبت کردم و دیدم اینقدر جدی صحبت کردی با خودم گفتم اگر خوش اخلاقشان این بود بهتر است کلا بیخیال کار با سلبریتیها شوم. دوباره بعداز تقریبا یک سال و نیم از طرف شرکتشان با من برای همان همکاری تبلیغاتی تماس گرفتند و یادآوری هم نکردند که قبلا با من تماس گرفته بودند. دیگر آقای عباسی خودشان جلو نیامدند و ایشان هم مدیرشان را فرستادند. آقای لاچینی با من قرارداد بستند و چند تیزر هم ساختیم.
اینها همه گذشت تا اینکه همین شبهای قدر امسال من در مشهد بودم؛ من خیلی به امام رضا(ع) ارادت دارم. برای همین من همیشه ماه رمضان یا شب های قدر یا دیگر مناسبتهای مذهبی این چنینی مشهد هستم. همان زمان بدون اینکه من اطلاع داشته باشم، آقای عباسی به همراه همان همکارشان آقای لاچینی در مشهد بودند. من خیلی دلم گرفته بود. یک عکس هم از خودم گرفته بودم. آقای عباسی هم آن عکس را میبیند و متوجه می شود که من هم مشهد هستم. حالا ببینید قسمت چطور پیش رفت. پرواز من جا به جا شد و باقی قصه. در فرودگاه آقای لاچینی و آقای عباسی من را دیدند و آمدند و سلام علیک کردند. من هم ایشان را به چهره نمی شناختم و آن تماس هم اصلا یادم نبود و بعدها ایشان برای من تعریف کردند. وقتی به تهران رسیدیم ماشین من در یک پارکینگ دیگر مانده بود و ایشان لطف کردند و من را تا ماشینم رساندند. این شروع آشنایی ما شد که خیلی زود هم به ازدواج انجامید.
تاریخ انتشار :۲۱ شهریور ۱۳۹۶