Ad

روایت واقعی آنچه در فیلم «عقابها» دیدید

قصه واقعی فیلم «عقابها» از زبان خلبانی که «سعید راد» نقشش را بازی کرد

امیر سرتیپ خلبان عباس رمضانی از سقوط هواپیمایش در عراق در دوران دفاع مقدس می گوید

تریبون هنر: فیلم عقابها بر اساس قصه ای واقعی از زندگی امیر سرتیپ خلبان عباس رمضانی ساخته شده است.

هواپیما آتش گرفته بود و چرخ‌ها هم بی‌موقع باز شده بودند. در چنین شرایطی که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کردم توانستم خود را به آن سوی ارتفاعات مشرف بر منطقه سلیمانیه برسانم.

امیر سرتیپ خلبان عباس رمضانی، سال ۱۳۵۲ به خدمت نیروی هوایی درآمد و سال ۹۰ بازنشسته شد. وی اکنون در دفتر مطالعات نیروی هوایی به خدمت خود ادامه می‌دهد و روایت‌های فراوانی از دفاع مقدس و دلاورمردی خلبانان نیروی هوایی در دل دارد. برای این خلبان پیشکسوت در دوران دفاع مقدس حادثه‌ای پیش آمد که موضوع اصلی فیلم سینمایی «عقاب‌ها» قرار گرفت.

وی درباره چگونگی اسارتش روایت می‌کند: مردادماه بود. با این ‌که در صبح آن روز مأموریت‌های انهدامی مختلفی توسط خلبانان شجاع نیروی هوایی روی چندین نقطه از مواضع مهم نظامی و اقتصادی عراق انجام شده بود، اما با این حال در بعد از ظهر که از نظر دشمن زمان غیر معقولی به نظر می‌رسید، از طریق فرماندهی عملیات ماموریتی به ما محول شد.‌
من و سرهنگ خلبان «یوسف سمندریان» در قالب دو گروه پروازی، باند را به قصد بمباران اهداف از پیش تعیین شده در خاک عراق ترک کردیم. به نزدیکی مرز عراق رسیدیم. تا این لحظه هیچ برخوردی با هواپیماهای شکاری دشمن نداشتیم. طبق دستورات صادر شده از فرماندهی عملیات مأموریت داشتیم مخازن سوخت دشمن را در شمال سلیمانیه و در نقطه‌ای که از حساسیت خاصی برخوردار بود و توسط نیروهای بعثی به شدت محافظت می‌شد، بمباران کنیم.

هنوز به هدف نرسیده بودیم که در دید رادارهای دشمن قرار گرفتیم. نیروهای عراقی با ایجاد سدی از آتش می‌خواستند ما را متواری کنند. هنوز چند مایل با هدف فاصله داشتیم. از دور دکل‌ها و تأسیسات به وضوح مشخص بودند. در این حال به یکباره هواپیمای سمندریان را دیدم که توسط پدافند راداری و موشکی دشمن هدف قرار گرفته بود و چون من در سمت راست هواپیما پرواز می‌کردم وی قادر به گردش به سمت راست نبود. موقعیت خود را تغییر دادم و از طریق رادیو، سمندریان را در جریان آتش گرفتن هواپیمایش گذاشتم. وی در جریان سانحه بود و از من راهنمایی خواست. از سمندریان خواستم به سمت راست برگردد و وی را از مهلکه دور کردم.

ابتدا بدون از دست دادن فرصت، منطقه از پیش تعیین شده را به شدت بمباران کردم که یکی از بمب‌ها به پشت پادگان سلیمانیه اصابت و ۲۰۰ نفر از نیروهای عراقی را تلف کرد. پس از بمباران تمام افکارم را متوجه هواپیمای سمندریان کردم. دیدم هواپیمایش پایین و پایین‌تر رفت و با شیرجه‌ای محکم به زمین خورد و از دید من خارج شد. خیلی منقلب شدم چرا که از سرنوشت همکارم بی‌اطلاع بودم. بعدها متوجه شدم که وی به اسارت عراق درآمده و سال ۶۹ نیز به میهن اسلامی بازگشت.

خلبان عباس رمضانی

به قصد ترک منطقه دشمن ارتفاع پرواز را کاهش دادم و بر سرعت خود افزودم، اما ناگهان هدف پدافند راداری و موشکی دشمن قرار گرفتم که از نوع پیشرفته‌ای بود و در اولین لحظه هواپیما را از کنترل من خارج کرد. هر دو موتور سمت چپ و راست هواپیما در آتش می‌سوختند.هواپیما آتش گرفته بود و چرخ‌ها هم بی‌موقع باز شده بودند. در چنین شرایطی که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کردم توانستم خود را به آن سوی ارتفاعات مشرف بر منطقه سلیمانیه برسانم. بر روی دره عمیقی قرار گرفتم. هواپیما به کلی تعادل خود را از دست داد و از اختیار من خارج شد، ثانیه‌ای بعد نیز قفل کرد و به حالت شیرجه درآمد. دستی بر روی استیک زدم و همزمان در آخرین ارتباط رادیویی‌ام با رادار، اطلاع دادم که آماده ترک هواپیما هستم. لحظه‌ای بعد خود را در دل آسمان یافتم.

به سرعت در حال سقوط بودم. مکان فرودم دامنه‌ای جنگلی در کنار همان دره عمیق بود. چتر نجات به آرامی باز شد و در همین لحظه هواپیمای من به صخره‌ای برخورد کرد و به کوهی از آتش تبدیل شد. در حادثه سقوط از ناحیه گردن، چانه و دست و پا آسیب دیدم و اکنون جانباز ۵۴ درصد هستم. پس از سقوط که در مدت ۵۰ ثانیه رخ داد، بیهوش شده و وقتی به هوش آمدم متوجه شدم در لبه پرتگاه عمیقی قرار گرفته‌ام.

به جاده‌ای که در پایین دره قرار داشت خیره شدم، اتومبیل سفیدرنگی را دیدم که از فاصله تقریباً یک کیلومتری به سمت من می‌آمد. لحظه‌ای بعد به من رسید و توقف کرد. چند نفر از آن خارج شدند و با شتاب و هیجان از سینه‌کش کوه بالا آمدند. وقتی فهمیدند ایرانی هستم رفتارشان نرم‌تر شد و کمک کردند از خطر سقوط رها شوم. در شرایطی که عراق به دنبال اعدام به زعم خود انقلابی من بود و جایزه بسیاری را برای تحویل دادن من تعیین کرده بود،اتحادیه کُردهای مخالف صدام که مرا پیدا کرده بودند، به وسیله قاطر به نیروهای سپاه پاسداران که در کردستان عراق مستقر بودند، تحویل دادند و پس از چهار روز سالم به خاک ایران بازگشتم.

 

فیلم عقابها به کارگردانی ساموئل خاچیکیان ساخته شد. سعید راد، جمشید هاشم پور و رضا رویگری از جمله بازیگران این فیلم هستند. فیلم عقابها در زمان خودش تبدیل به پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران شد.

فیلم عقابها هنوز هم از نظر میزان تماشاگر، در رده پرمخاطب ترین فیلم های ایرانی قرار دارد.

 

در صفحه اینستاگرام تریبون هنر با ما همراه باشید

تاریخ انتشار :۱۶ دی ۱۳۹۶

برچسب‌ها:, , , , ,
مطالب مرتبط

    ناشناس

    ۱۴ اسفند ۱۳۹۹
     

    تا جایی که میدانم داستان فیلم عقابها از سقوط خلبان یدالله شریفی راد گرفته شده است. ایشان در گفتگویی که با خلبان علیرضا حمزه ای داشته اند و فیلمشان در اینستاگرام و یوتیوب ایشان موجود است، گفتند زمانی که در ایران بودند (قبل از سال ۶۳) آقای علیخانی طرح اولیه داستان را بر اساس کتاب ایشان به نام “چهلمین پرواز” نوشته و با ایشان همکاری داشتند. سپس جناب شریفی راد در سال ۶۳ به کار در سفارت ایران در پاکستان مشغول میشوند و فیلمنامه را کسی دیگری کامل میکنند و فیلم از روی آن ساخته میشود. هر چقدر هم آقای شریفی راد اعتراض میکنند که داستان فیلم اینگونه نبود و پرا برای فرو بیشتر این همه صحنه های تیراندازی به آن اضافه کردید؟ اعتراضشان به جایی نرسید.





شما هم یک دیدگاه ارسال کنید
 

نام




یادداشت آرشیو

  • مینی سریال «بچه گوزن»؛ روایت هیجان انگیز یک رابطه سادومازوخیسمی

    تریبون هنر _ بابک صحرایی: سریال «بچه گوزن» داستان واقعی یک رابطه سادومازوخیسمی (آزارگری و آزارخواهی) است. مرد و زن هر دو گرفتار این بیماری روانی اند با این تفاوت که مرد ظاهری عادی و معمولی دارد اما به اندازه زن که رفتارش بیانگر آشفتگی روحی اش است، بیمار است. […]

  • نگاهی به تاثیر آیین و هنر مردمی در آثار سینمایی و نمایشی
    بهرام بیضایی، ناصر تقوایی و عباس کیارستمی با تعزیه ایرانی چه کردند

    تریبون هنر: تعزیه، این هنر عامه یکی از عمیق‌ترین هنرهای ایرانی است که در دوره مدرن توجه بسیاری از هنرمندان تراز را در شیوه‌های مختلف هنری به خود جلب کرده است، از جمله آن هنرمندان در سینما حداقل سه سینماگر با نوشتن و یا ساختن و یا الگوگرفتن از پیشنهادهای […]

  • یادداشت حامد حنیفی درباره نمایش مرگ با طعم نسکافه: بی اختیار اشک می‌ریختیم

    تریبون هنر: حامد حنیفی در یادداشتی درباره نمایش «مرگ با طعم نسکافه» به کارگردانی بابک صحرایی نوشت: من و اکثریت قریب به اتفاق حضار بی اختیار اشک می‌ریختیم. به گزارش تریبون هنر، حامد حنیفی، آهنگساز برجسته موسیقی ایران و منتقد موسیقی در یادداشتی درباره نمایش مرگ با طعم نسکافه نوشت: […]

  • بابک جهانبخش مرگ با طعم نسکافه به کارگردانی بابک صحرایی

    تریبون هنر: بابک جهانبخش، خواننده برجسته و توانمند موسیقی ایران، یادداشتی را درباره نمایش «مرگ با طعم نسکافه» به کارگردانی بابک صحرایی منتشر کرد. به گزارش تریبون هنر، بابک جهانبخش در یادداشت خود درباره نمایش «مرگ با طعم نسکافه» و بابک صحرایی ر صفحه اینستاگرامش نوشت: بابک صحرایی فارغ از […]

  • رضا صادقی در مرگ با طعم نسکافه

    تریبون هنر: رضا صادقی در یادداشتی درباره نمایش مرگ با طعم نسکافه به نویسندگی و کارگردانی بابک صحرایی نوشت: رفتم چون رفیقم رو ذوست دارم و دعوتش برام محترم بود اما شگفت زده شدم به گزارش تریبون هنر، رضا صادقی خواننده برجسته و مولف موسیقی ایران در یادداشتی به تحلیل […]

Ad
Ad
Ad
Ad
Ad
Ad
Ad