بهروز افخمی در جلسه نقد و بررسی فیلم گاوخونی: برای نقش عزت الله انتظامی قصد داشتم از فتحعلی اویسی دعوت کنم
امیر پوریا: گاوخونی به گونهای نیست که در خستگی بتوان آن را به تماشا نشستجلسه نقد و بررسی فیلم «گاوخونی» عصر روز یکشنبه (۱۰ مرداد) با حضور بهروز افخمی (کارگردان)، علی معلم (تهیهکننده) و امیر پوریا (منتقد) در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در ابتدای نشست و بعد از نمایش فیلم برای مخاطبان، معلم به عنوان مقدمه بحث توضیح داد: «گاوخونی از اتفاقی ساده ساخته شد و در همان سالها قربانی سونظرات مطبوعاتی شد. در سالی که اکران خود را در جشنواره تجربه کرد، ساعت نمایشش عوض شد و بعد از نمایش فیلم سه ساعته «ترمیناتور» اکران شد. این فیلم به لحاظ ساختاری و در آن زمان که همگی خسته از جشنواره بودند، مخاطب را بسیار عصبانی و خسته کرد و همه منتظر بودند تا یک «شوکران» دیگر ببینند اما خب همیشه این نکته وجود دارد که برخی کتابها یا فیلمها برای سرگرمی مناسب نیست و قبل از هر برخوردی باید کمی مطالعه کرد و بعد عکسالعمل نشان داد. خوشبختانه در همان سال در بخش بینالملل فیلم فجر موفق بود و درجشنواره فیلم کن هم حضور داشت. بعد از جشنواره فیلم فجر هم یکی از منتقدان با من تماس گرفت و گفت من بعد ازدیدن فیلم نقدهای منفی بسیاری بر فیلم نوشتم اما همه قصه گاوخونی در ذهنم مانده است. در جواب او گفتم خب این یعنی فیلم خوب بوده است چون به یادت مانده.»
او در ادامه افزود: «البته آثار تجربی به این معنا نیستند که کامل باشند، بلکه برخی از آنها نواقصی را دارند، چون هیچ اثری به طور قطعی کامل نیست اما چون ما ملتی هستیم که همه چیز را از قبل میدانیم و به خودمان این اجازه را میدهیم که بدون اطلاعات راجع به هرچیزی اظهارنظر کنیم، این اتفاقات برای گاوخونی افتاد. این نوع نظر دادن، از یک بیماری میآید و ممکن است به خطاهای بزرگتر و رفتارهای هیجانی غیراستاندارد منجر شود. در روز افتتاحیه فیلم در سینما فرهنگ دوستانی برای تماشا آمدند که نه تنها برخورد متفرعنانه نداشتند بلکه خیلی هم از فیلم خوششان آمد و برخوردی منطقی داشتند.»
امیر پوریا در تکمیل صحبتهای معلم گفت: «در صحبتهای آقای معلم دو نکته قابل مکث و بحث است. یک این که جنس فیلم به گونهای نیست که در خستگی بتوان آن را به تماشا نشست و دو این بود که افرادی که فیلم را دیده بودند از چند روز بعد شروع به تمجید از آن کردند. اولین چیزی که به ذهن میرسد این است که فیلم و شرایط مالیخولیایی راوی آن با ایران، دو پایتخت ایران، میراث، گذشته، شغل، پیر شدن، گذر عمر، ازدواج و… گره خورده است و فاصله نداشتن خیال و واقعیت او را رها نمیکند. زندهیاد عباس کیارستمی جمله معروفی را راجع به فیلمها گفته است. ایشان میگفتند دو نوع فیلم وجود دارد؛ یکی فیلمهایی که تماشاگر را گروگان میگیرد و به او دستور میدهد چه زمانی گریه کند، بخندد و یا چیزهای دیگر و دوم فیلمهایی هستند که مهربانترند و حتی مخاطب را آزاد میگذارند. زمانی که بهرام رادان در نریشن گفتن به سمت خوابآلودگی پیش میرفت بهروز افخمی شادی میکرد و راضی بود زیرا او دوست داشت که راوی مانند یک خوابگرد عمل کند.»
در ادامه بهروز افخمی هم وارد بحث شد و ابتدا به قصه جعفر مدرس صادقی که فیلمنامه «گاوخونی» اقتباسی از آن است، اشاره کرد: «با اینکه فیلم اقتباسی وفادارانه از کتاب است اما بعد از این همه سال همچنان معتقدم که رمان بهتر است و برای این حرف خود دلیل و مصداق دارم. یکی از این دلایل این است که معتقدم رمان تصاویر بهتری را ایجاد میکند که فیلم قادر به آن نیست اما به جرات میگویم همه حسهایی که کتاب در شما برمیانگیزد، فیلم هم در شما ایجاد میکند.»
این کارگردان توضیح داد: «زمانی که برای اولین بار گاوخونی را خواندم کتاب را بستم و گفتم این چه بود که جعفر نوشته؟! بعد از گذشت دو روز متوجه شدم این داستان بدتر از بقیه لحظهای مرا رها نمیکند و تصاویر و ایماژهایش در من جاریست. در آن زمان تازه با جعفر دوست شده بودم و از او رمانهایی خوانده بودم که در همان ثانیههای اولیه خواننده را میگیرد و ول نمیکند. گاوخونی رمانی است که کلیتش به جان مغز آدم میافتد و رهایت نمیکند به همین خاطر هم کسی را سرزنش نمیکنم اگر همان بار اول از سر و ته فیلم سر در نیاورد. برای اینکه اتفاقی که میافتد، بعد از چند روز در ذهن آدمی نمود پیدا میکند. این حالت برای عوامل فیلم هم اتفاق افتاد و من به این شرایط عادت کرده بودم؛ وقتی فیلمنامه را به عزتالله انتظامی دادم او گفت این دیگر چیست؟ قصهای ندارد! و بعد از چند ساعت با من تماس گرفت و مشتاق این قصه شده بود. این یعنی ما با یک داستان عجیب و غریب و گروتسک روبهرو بودیم و آن را ساختیم و نشاندهنده این است که قصه بی سروتهی هم نداشته است. به تعبیر برخی از دوستان و مخاطبان گاوخونی فیلمی هیپنوتیک است و یک سورئال کاملا ایرانی است.»
افخمی دربخش دیگری از صحبتهای خود با بیان این که رمان «گاوخونی» هم ترسناک هم پوچ و هم مسخره است، تاکید کرد: «به همین دلیل استفاده از لهجه اصفهانی ممکن بود لحن فیلم را کمیک کند و فکر کردم اگر بیش از حد داستان را شوخطبع اجرا کنیم درست نیست اما الان مطمئن نیستم و فکر میکنم شاید اگر لحن بهرام رادان شوخ بود، بد نبود حتی برای نقش عزتالله انتظامی که آن زمان کسالت داشت، قصد داشتم از فتحعلی اویسی دعوت کنم که میتوانست طنز فیلم را بیشتر کند. با این حال از ابتدا قصد نداشتم لهجه اصفهانی در فیلم باشد چون خود نویسنده رمان هم با آن مخالف بود.»
علی معلم نیز پیرامون اقتباس از قصه و ساخت گاوخونی عنوان کرد: «اثر هنری به شکل ناخودآگاه به هنرمند برمیگردد و گاهی هنرمند تصمیمی میگیرد که به نام او ثبت میشود. چرا از بین این همه هنرمند اصفهانی کسی مانند جعفر مدرس صادقی جلب باتلاق گاوخونی شود و آن را فقط یک باتلاق نبیند بلکه جنبههای جغرافیایی آن را مورد بررسی قرار دهد و بهروز افخمی فیلمی بسازد که یک جنبه ملی دارد. راستش ما قبل از ساخت گاوخونی مشغول ساخت فیلمی به نام «فراموشخانه» با بازی عزتالله انتظامی و ارحام صدر بودیم که در آن زمان متاسفانه آقای انتظامی سکته کردند و ساخت آن فیلم به طور کلی منتفی شد. بهروز پیشنهاد ساخت گاوخونی را داد و من هم پذیرفتم. گاوخونی با قصه اصلی تفاوت دارد و فرآیند یک خلق دیگر است. آن فیلم خوبی است و به جرات میتوانم بگویم تاثیر خود را بر فیلمسازان جوان گذاشته است.»
معلم همچنین فیلمبرداری این فیلم را که با دوربین ۳۵ میلیمتری و دوربین روی دست انجام گرفتهاست، از سختیهای کار عنوان کرد و افزود:« از ویژگیهای فیلم این است که متکی به داستان نیست و به اتمسفر متکی است. این حس سنگینی فضا که بعد از دیدن فیلم وجود دارد برای گفتن حرف خاصی نیست بلکه یک اتمسفر است. یک اثر هنری خوب باید بتواند چنین حسی ایجاد کند. فیلمها میتوانند نظر آدمها درباره زندگی را عوض کنند و این کار را بهتر از کتابها انجام میدهند.»
او در پایان افزود: «نوع ارتباط با فیلم بستگی به عمق نگاه تماشاگر دارد. اگر گاوخونی امروز بود میتوانست سادهتر و کمزحمتتر ساخته شود. این روزها با اکران دوباره گاوخونی بعد از ۱۲ سال این فیلم همراهان جدیدی پیدا کرده است. از این بابت بسیار خوشحالم.»
تاریخ انتشار :۱۱ مرداد ۱۳۹۵
ایمان
حیف رمان شاهکار جعفر مدرس صادقی. واقعا افخمی اجابت مزاج کرد تو گاوخونی!