Ad


پروانه معصومی: دو سال است که به دلیل هزینه‌های بالا سفر نرفته‌ام

تریبون هنر: پروانه معصومی بازیگر سینما و تلویزیون بوده که در این سال‌ها دو مرتبه موفق به دریافت سیمرغ بلورین نقش اول زن از جشنواره فیلم فجر شده است. این بازیگر اکنون چند سالی است که از تهران فاصله گرفته و در استان گیلان به سر می‌برد. با او درباره سفر و گردشگری به گپ و گفتی دوستانه پرداختیم.

عده‌ای سفر و ماجراجویی را در هر شرایطی در برنامه زندگی خود حفظ می‌کنند و عده دیگر بر اساس یکسری از اتفاقات اجباری همچون کار به سفر می‌روند. به عنوان یک چهره فرهنگی سفر و ماجراجویی در زندگی شما چه جایگاهی دارد؟

وقتی به گذشته زندگی خود نگاه می‌کنم، سفر جایگاه خیلی ویژه‌ای برای من داشته است. به طوری که هیچگاه امکان نداشت برنامه‌های سفرم کنسل شود. یادم می‌آید که ما تمام جمعه‌ها را به شمال در استان مازندران می‌آمدیم، از طبیعت و دریا استفاده می‌کردیم و شب هم برمی‌گشتیم. علاوه بر این نیز خیلی زیاد به کویر گردی علاقمند بودم وحتی پروژه تصویری به نام حیات در کویر داشتم که از آن عکس‌های بسیار خوبی را برداشته‌ام.

به نظر من کویر فوق‌العاده بوده و در بین جنگل، دریا و پدیده‌های طبیعی دیگر از همه زیباتر است. به نوعی سکوت، آرامش و تنهایی موجود در آن ما را به فکر وادار می‌کند. البته این موضوعات به سال‌های گذشته مربوط می‌شود. در حال حاضر از تهران بیرون آمده‌ام و در گیلان زندگی می‌کنم و سفر چندانی نمی‌روم.

به واسطه کارتان که بازیگری است، تجربه سفر در شهرهای مختلف را داشتید. به طور کلی این تجربه‌های کاری در حافظه تاریخی شما رنگ سفر و تفریح داشته یا کار؟

از آنجایی که من خیلی زیاد عاشق ایران هستم، هروقت که قرار بود به واسطه کار هم به یکی از شهرهای ایران برویم، واقعا برای آن برنامه‌ریزی می‌کردم. یعنی قبل از اینکه سفر را آغاز کنم، چیزهایی را که حس می‌کردم لازم است از این شهر بدانم را جمع‌آوری می‌کردم و بعد عازم سفر به آن شهر می‌شدم. در اوقات فراغت در آن سفر هم که برای کار ایجاد شده بود، عکاسی می‌کردم. به طور کل باید بگویم که در زمانی که در تهران زندگی می‌کردم، همیشه سفرهای خارج از تهران برای من فوق‌العاده جذاب بودند. چراکه در آنها چیزهای زیادی یاد می‌گرفتم و مردم کشورم را بهتر می‌شناختم.

وقتی در تهران هستیم و از جای خود تکان نمی‌خوریم و یا اینکه سفرهایمان محدود به سفرهای چند روزه است، هیچگاه نمی‌توانیم بگوییم که با فرهنگ آن شهر آشنا شدیم. بلکه تنها به سفر رفتیم و خیلی گذرا آن شهر را دیدیم. اما وقتی که آدم مجبور است مدتی در شهری اقامت داشته باشد و به اندازه کافی زمان هم دارد، به نوعی با آدم‌های آن سرزمین آشنا می‌شود. به این ترتیب طبیعتا می‌تواند ادعا کند که تا اندازه‌ای با خلق و خوی مردم آن منطقه آشنا است.

به عنوان یک چهره شناخته شده در بین مردم در سفر به شهرهای مختلف با چه محدودیت‌هایی مواجه هستید؟ آیا تا به حال شده به واسطه همین محدودیت‌ها در سفرهای خود از بازیگر بودنتان ناراحت شوید و بخواهید که توسط مردم شناخته نشوید؟

نه هیچوقت برای من چنین اتفاقی نیفتاده است. البته لازم است بگویم که من از آغاز جوانی‌ جای شلوغ نمی‌رفتم. چراکه اصولا از جاهای خیلی شلوغ بیزار بودم و هستم. به این ترتیب از ابتدا کمتر به جایی می‌رفتم که نتوانم آسایش داشته باشم. ولی هیچ‌وقت هم مزاحمتی از سوی کسی برای من ایجاد نشده و ارتباطم با مردم خیلی خوب و راحت بوده است.

در سفرهای مختلف فرهنگ کدام قوم ایران برایتان جذاب‌تر بوده و آن را به خاطر دارید؟

همه جا برای من جذاب بوده است. به طور کلی هرجایی که آدم می‌رود، در ابتدا احساس می‌کند که آنجا جذاب‌ترین جایی بوده که تا به حال دیده است. اما بعد که از آن سفر می‌گذرد و سفرهای دیگر را با آن سفر مقایسه می‌کند، متوجه می‌شود که مکان‌های دیگر هم به همان اندازه زیبا و جذاب بودند. به نوعی باید گفت که در هر قومی، یک چیز خاص برای آدم برجسته می‌شود. به عنوان مثال در سفری که سال‌ها قبل به یزد داشتم، دیدم که یزدی‌ها آدم‌های بسیار خونسردی هستند که خیلی زیاد هم کار می‌کنند و این موضوع برایم از خصلت‌های دیگر آنها جذاب‌تر بود. چراکه در آنجا حتی بانک‌ها هم تا دیروقت کار می‌کردند.

آیا سفر رویایی بوده که همیشه ذهنتان مشغول کرده باشد و احساس کنید که یک روز همه کارهای خود را زمین می‌گذارید و به آن سفر می‌روید؟

بله. سفر رویایی که در خاطر من مانده است، به استان گیلان مربوط می‌شود. در این استان منطقه‌ای هست که در یک ساعت خاصی مه همه جای آن را فرا می‌گیرد. همیشه دوست داشتم و به این موضوع فکر کردم که چقدر خوب می‌شد اگر می‌توانستم تا زمانی که مه هست، در آنجا بمانم و آن را تماشا کنم و سپس مجددا به جاده برگردم و راه خود را ادامه دهم.

در حال حاضر ملاک انتخاب شما برای سفر چیست و به مردم پیشنهاد رفتن به چه مکان‌هایی را می‌دهید؟

برای پاسخ به این سوال یک خاطره تعریف می‌کنم. هفته گذشته در حال آمدن به سمت تهران بودم که در اتوبان رشت به رودبار، از یک نقطه‌ای جاده بسیار تمیز بود. به آنجا که رسیدم دیدم که عده بسیار زیادی از آدم‌ها در دو سویه جاده در حال جمع‌آوری زباله‌هایی هستند. پلاستیک‌های زباله‌ای که این افراد جمع کرده بودند، خیلی زیاد بود و این افراد همچنان سخت در حال کار کردن بودند. با خود گفتم چه خوب این دوستان را جاده رو تمیز می‌کنند که دوستان مسافر ما بیایند و دوباره هر چقدر زباله دارند را به جاده‌ها بریزند.

واقعا چنین کارهایی را نمی‌فهمم و به همین دلیل علاقمند به معرفی مکانی برای سفر به مردم نیستم. یعنی نمی‌خواهم بگویم که مردم به کجا بروند ولی باید بگویم، هرجایی که می‌روید، لااقل در آنجا زباله نریزید. به خدا این زباله ریختن‌ها بد است. واقعا چرا بسیاری از دوستان زباله‌های خود را در طبیعت رها می‌کنند و به این صورت نمی‌گذارند که آدم بگوید مردم خوب و نازنینی بودند که آمدند، تفریح کردند و رفتند.

در نهایت باید بگویم که مردم هر شهری که نرفته‌اند را باید ببینند. اما در عین حال باید عاشق سفر باشند و به این صورت زباله‌هایی را از خود به جا نگذارند. همچنین باید ببینند که عاشق چه چیزی هستند. طبیعت، آثار تاریخی و یا موارد دیگر را دوست دارند و بر همین اساس مقصد خود را انتخاب کنند. به اعتقاد من سفر به همه جای ایران لذت بخش خواهد بود.

تا به حال شده به سفری بروید که سبب تغییر در سبک زندگی و شخصیت شما شود و هنوز آن را به خاطر داشته باشید؟

در سفری از سیستان و بلوچستان به زاهدان رفتم و مردم قانع آنجا را دیدم. قناعتی که آن مردم داشتند که خیلی زیاد روی من تاثیر گذاشت. واقعا به همان یک لقمه نان و تره و سبزی که خودشان از زمین کنده بودند قانع بودند.

پیش خود گفتم که وقتی ما سر سفر می‌نشینیم باید چند نوع غذا باشد و بسیاری از غذا‌ها را دوست نداریم ولی مردم این منطقه با هیچی شکم خود را سیر می‌کنند و شاکر خدا هستند. به همین دلیل خیلی تحت تاثیر آنها قرار گرفتم.

هزینه‌های سفر را در حال حاضر چطور ارزیابی می‌کنید؟ فکر می‌کنید در وضعیت کنونی همه مردم می‌توانند به سفر بروند؟

در حال حاضر هزینه‌های سفر خیلی بالا بوده و خود بنده بیشتر از دو سال است که به دلیل همین هزینه‌های بالا سفر نرفته‌ام. اما به هر حال حتما کسانی که دارند می‌توانند به سفر بروند.

تاریخ انتشار :۱۶ فروردین ۱۳۹۸

برچسب‌ها:
مطالب مرتبط



شما هم یک دیدگاه ارسال کنید
 

نام




یادداشت آرشیو

  • فیلم زودپز؛ قدمی رو به جلو برای تمام چهره هایش

    تریبون هنر: زودپز ششمین فیلم سینمایی رامبد جوان در مقام کارگردان است. رامبد جوان به عنوان کارگردان، کارنامه قابل اعتنایی در عرصه سینما دارد. او در عمده فیلم هایی که ساخته توانسته نظر مثبت مخاطب را به خود جلب کند و فیلم هایش عمدتا ضمن موفقیت در گیشه، دارای شاخص […]

  • مرگ آلن دلون؛ روزگار سپری شدن زیبایی های ناب

    تریبون هنر _ بابک صحرایی: آلن دلون، یکی از نمادهای زیبایی جهان بود. مرگش به یادمان می رود که ما در روزگاری سپری شده زندگی می کنیم، روزگاری سپری شدن زیبایی های ناب. مرگ آلن دلون هشدار زندگی است. انگار زندگی فریاد می زند: آهای، حواست باشه. آلن دلون هم […]

  • یادداشت بابک نوری برای سعید راد
    یادداشت بابک نوری برای سعید راد
    دیگر از آن نسل طلایی کسی نمانده، جز بهروز خان

    تریبون هنر _ بابک نوری: اگر اون جوری که سینما رو به دو بخش قبل و بعد از انقلاب تقسیم می کنند نگاه کنیم خیلی از ماها با قهرمانها و ضدقهرمانهای سینمای قبل, عاشق و شیفته سینما شدیم و با اون‌ها مشق سینما کردیم … بهروزخان وثوقی ، ناصرخان ملک […]

  • سید جواد یحیوی؛ مجری ممنوع‌الفعالیتی که بازیگری پر کار شد

    تریبون هنر: حالا دیگر دیده شدن نام سید جواد یحیوی به عنوان بازیگر تئاتر اتفاقی تازه نیست چراکه او در این سال‌ها حضور مداومی روی صحنه داشته است. سید جواد یحیوی که نسل جدید تماشاگران شاید خاطره چندانی از اجراهایش در تلویزیون نداشته باشد، در پی ممنوعیتی که سال‌ها پیش […]

  • نامه علیرضا داوودنژاد به عطاران، پیروزفر، طناز طباطبایی، ترلان پروانه و زهرا داودنژاد

    تریبون هنر: علیرضا داودنژاد درباره اکران افتتاحیه فیلم سینمایی «مصائب شیرین ۲»نامه ای را خطاب به رضا عطاران، پارسا پیروزفر، طناز طباطبایی، ترلان پروانه و زهرا داودنژاد منتشر کرد. به گزارش تریبون هنر،چهارشنبه سپری شده ۴ مرداد ماه در پردیس سینمایی «ایران مال» مراسم افتتاحیه فیلم «مصائب شیرین ۲» در […]

Ad
Ad
Ad
Ad
Ad
Ad
Ad
Ad