خواهر داماد خانواده خرمدین: آرزو میگفت برادرم تلفنش را به او سپرده و رفته
تریبون هنر: خواهر داماد خانواده خرمدین درباره قتل برادرش صحبت کرد. او رازهای تازه ای را افشا کرد. فرامز، اولین قربانی در خانواده خرمدین است که سال ۱۳۹۰ کشته شده.
خواهر داماد خانواده خرمدین یعنی خواهر فرامرز درباره ازدواج برادرش، ناپدید شدن او و شنیدن خبر قتل او حرف زد. این نکته را هم مورد توجه داشته باشید که قاتل، دایی او است. یعنی پدر بابک خرمدین داماد خود را که خواهر زاده اش بوده به قتل رسانده
آرزو و فرامرز هر دو قبلا یک بار ازدواج کرده بودند
آروز خرمدین قبل از فرامرز، با شخص دیگری ازدواج کرده و بعد از پنج سال طلاق گرفته است. هم زمان با عود کردن بیماری ام اس اش، با پسزعمه خود فرامرز ازدواج می کند. فرامرز هم تازه از همسر اولش جدا شده بود. آرزو حال روحی مناسبی نداشت. آن زمان فرامرز با خانوادهاش زندگی میکرد. از آنجایی که رابطه فامیلی بین این ۲خانواده بود شکست در زندگی مشترک و صحبت و گپهای آرزو خرمدین و فرامرز باهم آنها را به هم نزدیکتر کرد. همین آغاز علاقه آندو به هم شد. هر چند رفتارهای آرزو چندان با خانواده فرامرز همخوان نبود.
آرزو آزادیهایی داشت که با عرف خانوادگی ما هماهنگی نداشت
خواهر فرامرز میگوید: ما خانوادهای مذهبی داریم که خانوادهام علاقه نداشتند به آرزو بهعنوان عروس خانواده نگاه کنند. آرزو، آزادیهایی داشت که چندان با عرف خانوادگی ما هماهنگی نداشت. با این حال فرامرز یکی از دلایلش را برای ازدواج با آرزو حمایت از او عنوان میکرد. بیماری آرزو هر روز شدیدتر میشد و این برای همه خانواده صوصا فرامرز ناراحتکننده بود. همین هم شد که پس از یک مهمانی در منزل خرمدینها که به دعوت بابک که دوستی و رابطه تنگاتنگ و نزدیکی با فرامرز داشت، برگزار شده بود، فرامرز به خانواده گفت که میخواهد با آرزو ازدواج کند.
پدرم در مراسم ازدواج فرامرز و آرزو شرکت نکرد
خواهر داماد خانواده خرمدین در ادامه می گوید: اصرار فرامرز در نهایت باعث ازدواج آنها شد، هرچند پدر فرامرز بهعلت مخالفت در این مراسم حضور پیدا نکرد و صیغه محرمیت آنها را پدر آرزو، یعنی اکبر خرمدین خواند. اما مدتی نگذشت که فرامرز با آرزو دچار اختلاف شد. همین باعث شد بخواهد نامزدیشان را به هم بزند. آرزو اما نمیخواست این اتفاق رخ دهد و با اقدام بهخودکشی آرزو، فرامرز تصمیم گرفت زندگیاش را با او از سر بگیرد.
ازدواج آنها درتاریخ مهر ۱۳۹۰انجام شد. در تهرانسر خانهای اجاره کردند، اما دعواهایشان تمامی نداشت. آرزو سیگار میکشید و این بیماریاش را تشدید میکرد. هرچند هفته دعواها به خانه نزدیکان کشیده میشد و آرزو به قهر، به خانه پدرش برمیگشت. دیماه همان سال آرزو برای همیشه به خانه پدرش رفت و دیگر به خانه مشترکشان برنگشت.
این قهرها ادامه داشت تا ۱۴اسفندماه که فرامرز با دستهگلی به خانه خرمدین که داییاش بود رفت تا برای همیشه و به خوبی داستان زندگیاش با آرزو را به پایان برساند. او حتی در خانه خرمدین با خواهرش تماس گرفته و از حضور آرزو، داییاش اکبر خرمدین، همسر او و پسر کوچکشان افشین خبر داده و گفته بود که باهم صحبت میکنند.
آرزو میگفت فرامرز تلفنش را به او سپرده و رفته
خواهر فرامرز میگوید: ۱۴اسفند فرامرز آخرین بار با من صحبت کرد. موقعیت خود را در منزل دایی خود، اکبر خرمدین، شرح داد و با من قرار گذاشت که فردای آن روز یکدیگر را ببینیم. او ۲خط تلفن داشت که یکی مخصوص کار و دیگری برای ارتباط خانوادگی بود. او پس از آن روز ناپدید شد و خط تلفن کاریاش پس از غیبتش خاموش شد اما خط دیگرش دست آرزو بود که میگفت فرامرز تلفن را به او سپرده و رفته است. از آن روز دیگر خبری از فرامرز نشد.
فردای این ماجرا، اکبر خرمدین به خانه خواهرش رفت و ماجرا را اینطور تعریف کرد که «تا ساعت۲ شب با فرامرز درباره تصمیم او برای جدایی از آرزو صحبت کرده و صبح زود رفتهاند و با یکدیگر ورزش کردهاند. بعد فرامرز به او گفته که آرزو را طلاق نمیدهد.»
فرامرز داماد خانواده خرمدین که بود؟
فرامرز متولد ۱۳۴۵بود و ۲برادر و یک خواهر دارد. پسری که بهگفته نزدیکانش مودب و غیرتی بود و دوست صمیمی و نزدیک بابک خرمدین . نزدیکانش میگویند که او اهل هیچ خلافی نبوده و سیگار هم نمیکشیده. او تکنیسین برق و عاشق و شیفته اتومبیلش بود. خانواده و نزدیکانش دلیل ازدواج فرامرز و آرزو را دلسوزی فرامرز برای آرزو میدانستند، زیرا آرزو در آن زمان نیز بیماریاش پیشرفته شده بود و با افسردگی وحشتناکی دست و پنجه نرم میکرد.
تاریخ انتشار :۲ خرداد ۱۴۰۰