Ad


رامین پرچمی: بعد از این همه سال، نمی‌دانم کجا هستم

تریبون هنر: رامین پرچمی از بی‌رحمی کار هنری می‌گوید، متعجب است که بعضی از همکارانش از کار کردن با او می‌ترسند و قدردان کسانی است که تلاش کرده‌اند او را به فضای کار هنری بازگردانند.

روز شنبه ۲۲ آبان ماه رامین پرچمی بعد از مدت‌ها دوری از فعالیت‌های هنری بار دیگر در سالن شهرزاد روی صحنه رفت تا در کنار میترا حجار، خاطره اسدی و حامد کمیلی، نمایشنامه مشهور «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد» نوشته ادوارد آلبی را روخوانی کنند. او در این نمایشنامه‌خوانی، نقش «نیک» را خواند.

کارگردان این برنامه ، مهتا محدث بود که اجرای این نمایشنامه‌خوانی را تلاشی برای بازگرداندن رامین پرچمی به فضای هنری دانست.

اما سه سال گذشته برای پرچمی سال‌های سختی بود، چراکه پای او دوباره به زندان باز شد. او سال ۸۸ طعم زندان را چشید و سه سال پیش هم به دلیل مشکلات اقتصادی.

حالا رامین پرچمی از زندان بیرون آمده و دلش برای کار کردن می‌تپد اما ماجرا به این سادگی نیست. تعدادی از همکارانش خوش ندارند با او کار کنند مبادا مشکلی برایشان پیش بیاید. با این همه هستند کسانی مانند گروهی که از آنان نام بردیم که با مهربانی، همراهش شده‌اند و کوشیده‌اند او را به صحنه بازگردانند.

چند روزی بعد از آن جلسه نمایشنامه‌خوانی، با پرچمی هم‌کلام شدیم تا از بازخوردهای این برنامه بگوید.

او ابراز خوشحالی می‌کند که در این روزهای سخت هستند کسانی که دیگران را فراموش نکرده‌اند و تاکید دارد که از آن برنامه انرژی بسیار خوبی گرفته و قدردان گروه اجرایی این نمایشنامه‌خوانی است.

پرچمی برای تماشاگران تلویزیون و سینما بازیگر خاطره‌انگیزی است که دهه هفتاد در کنار گروهی از بازیگران جوان در مجموعه «در پناه تو» کار حمید لبخنده ایفای نقش کرد و در سینما هم با فیلم «ضیافت» مسعود کیمیایی شناخته شد.

لابد در آن دوره برای خودش رویاهای دور و درازی داشت و تصور نمی‌کرد زندگی برایش بازی‌های دیگر رو کند. فضای کار هنری بی‌رحم است و گاهی بعضی از مسائل، آن را بی‌رحمانه‌تر هم می‌کند، چیزی که به نظر می‌رسد درباره رامین پرچمی هم اتفاق افتاده و خودش این عقیده را دارد: «سینما بی‌رحم است، کلا کار هنری بی‌رحم است و در کشور ما بی‌رحم‌تر هم هست. به بهانه‌های مختلف دچار مشکل می‌شویم، گاهی خودمان برای همدیگر ایجاد مشکل می‌کنیم و گاهی هم عواملی از بیرون، ما را به دردسر می‌اندازد. متاسفانه در ظاهر و در رو به رو با هم خوبیم ولی از پشت، تیشه به ریشه یکدیگر می‌زنیم و این غم‌انگیز است.»

 

رامین پرچمی: بعد از این همه سال، نمی‌دانم کجا هستم

او از بازیگران و هنرمندان شناخته شده‌ای می‌گوید که در بی‌رحمی فضای هنری و در مشکلات زندگی محو شده‌اند: «کسانی در اوج موفقیت ناگهان گم و کم کم فراموش می‌شوند. خود من بعد از این همه سال کار کردن، نمی‌دانم کجا هستم. خوشحالم که در این سال‌ها هر بار فرصتی پیش آمده، تئاتر کار کرده‌ام ولی این همه آن چیزی نبود که من می‌خواستم.»

تئاتر همه آمال و آرزوهای این بازیگر نبوده و او نیز مانند بسیاری از همکارانش شوق حضور در سینما را داشته است. فرصتی که کمتر برایش پیش آمده. با این حال حتی در روزهای سخت زندان هم همین تئاتر، مامن او بوده است. تا جایی که خودش می‌گوید: «قبل از اینکه دوباره به زندان بروم، در تئاتر خیلی پرکار بودم و مشخصا چند همکاری با آرش سنجابی داشتم. در زندان هم با همراهی یکی از دوستان، نمایش «آخرین بازی» نوشته محمود استادمحمد را کار کردیم که اولین بار در جشنواره زندان‌ها اجرا شد تا اینکه کرونا آمد. سال گذشته هم آقای حسین مسافر، دبیر جشنواره تئاتر فجر محبت کرد و از نمایش ما در زندان دیدن کرد. قرار بود این نمایش پارسال در جشنواره تئاتر فجر اجرا بشود که به بهانه‌های بیهوده، اجازه نداند از زندان بیرون بیاییم و نشد که اجرا بشود. متاسفانه دوستی که در اجرای این نمایش با هم همکاری داشتیم، هنوز زندان است و لی شاید خودم آن را روی صحنه بیاورم. باید ببینم چه می‌شود.»

 

رامین پرچمی

 

پرچمی که اجرای نمایشنامه‌ای از محمود استادمحمد را افتخاری بزرگ برای خود می‌داند، ادامه می‌دهد: «قصه این نمایشنامه به زندگی خودم شباهت دارد.»

این موضوع یادآور بخشی از زندگی محمود استاد محمد هم هست، نمایشنامه نویس و کارگردانی که جزو طلایه‌داران تئاتر اجتماعی ایران محسوب می‌شد و اتفاقا او هم در زندگی‌اش رنگ زندان را دیده بود و پشت میله‌های زندان قصر هم تئاتر کار کرده بود اما آن زمان این فرصت وجود داشت که گروه اجرایی، هر روز از زندان بیرون بیایند، در تالار چهارسو تئاتر شهر روی صحنه بروند و دوباره به زندان باز گردند. اتفاقی که حالا کمی دور از ذهن است و بعید به نظر می‌آید کسی حال و حوصله چنین کاری را داشته باشد.

از پرچمی می‌خواهیم تا از مشقات بازیگری هم بگوید چراکه در باور عمومی، این طور به نظر می‌آید بازیگران زندگی‌هایی افسانه‌ای دارند و همه چیز برایشان فراهم است و کمتر درباره مشکلات زندگی آنان حرفی زده می‌شود.

 

او در این زمینه توضیح می‌دهد: «عموما بازیگران برای گذران زندگی همیشه کار می‌کنند ولی محدودند کسانی که از بازیگری به مال و منالی رسیده باشند. در کل شاید ۵۰ سوپر استار داشته باشیم که همه چیز برایشان فراهم باشد ولی برای دیگر بازیگران، ماجرا و زندگی به این سادگی‌ها نیست.»

او از اتفاقات ده سال اخیر و تجربه‌هایی که پشت سر گذاشته، هم یاد می‌کند: «سال ۸۸ به زندان رفتم. وقتی بیرون آمدم، بعضی از دوستان می‌خواستند با من کار کنند ولی تعدادی از آنان ترسیدند. فکر می‌کردند همکاری با من برایشان، مشکل‌ساز می‌شود. از این قضیه تعجب می‌کردم. چون ماجرای من به آن پیچیدگی که آنان فکر می‌کردند، نیست. بله درست است همچنان در رادیو و تلویزیون اجازه فعالیت ندارم، راستش اصراری هم به این کار ندارم ولی فعالیتم در تئاتر، سینما و شبکه نمایش خانگی، مشکلی ندارد. شاید تا چند وقت دیگر دوباره به تئاتر برگردم، فعلا شرایط کار در تئاتر برایم فراهم‌تر است.»

 

رامین پرچمی بار دیگر از همکارانش که با برپایی جلسه نمایشنامه‌خوانی هفته اخیر او را همراهی کرده‌اند، قدردانی می‌کند و در پایان می‌گوید: «مسلما از آن برنامه انرژی بسیار گرفتم. از خانم مهتا محدث، کارگردان این جلسه و بنیانگذار این برنامه و همراهی دوستان بازیگرم بسیار ممنونم. نفس این قضیه برایم خیلی مهم بود که خوشبختانه انجام شد. دوستان دیگری هم محبت داشتند و به عنوان تماشاگر شرکت کردند و دوستان دیگری هم مانند آقای فرهاد آییش و خانم مائده طهماسبی نتوانستند در برنامه حاضر شوند ولی برایم پیغام‌هایی محبت‌آمیز فرستادند که همه اینها دلگرم‌کننده است.»

تاریخ انتشار :۳۰ آبان ۱۴۰۰

برچسب‌ها:
مطالب مرتبط



شما هم یک دیدگاه ارسال کنید
 

نام




یادداشت آرشیو

  • مرگ آلن دلون؛ روزگار سپری شدن زیبایی های ناب

    تریبون هنر _ بابک صحرایی: آلن دلون، یکی از نمادهای زیبایی جهان بود. مرگش به یادمان می رود که ما در روزگاری سپری شده زندگی می کنیم، روزگاری سپری شدن زیبایی های ناب. مرگ آلن دلون هشدار زندگی است. انگار زندگی فریاد می زند: آهای، حواست باشه. آلن دلون هم […]

  • یادداشت بابک نوری برای سعید راد
    یادداشت بابک نوری برای سعید راد
    دیگر از آن نسل طلایی کسی نمانده، جز بهروز خان

    تریبون هنر _ بابک نوری: اگر اون جوری که سینما رو به دو بخش قبل و بعد از انقلاب تقسیم می کنند نگاه کنیم خیلی از ماها با قهرمانها و ضدقهرمانهای سینمای قبل, عاشق و شیفته سینما شدیم و با اون‌ها مشق سینما کردیم … بهروزخان وثوقی ، ناصرخان ملک […]

  • سید جواد یحیوی؛ مجری ممنوع‌الفعالیتی که بازیگری پر کار شد

    تریبون هنر: حالا دیگر دیده شدن نام سید جواد یحیوی به عنوان بازیگر تئاتر اتفاقی تازه نیست چراکه او در این سال‌ها حضور مداومی روی صحنه داشته است. سید جواد یحیوی که نسل جدید تماشاگران شاید خاطره چندانی از اجراهایش در تلویزیون نداشته باشد، در پی ممنوعیتی که سال‌ها پیش […]

  • نامه علیرضا داوودنژاد به عطاران، پیروزفر، طناز طباطبایی، ترلان پروانه و زهرا داودنژاد

    تریبون هنر: علیرضا داودنژاد درباره اکران افتتاحیه فیلم سینمایی «مصائب شیرین ۲»نامه ای را خطاب به رضا عطاران، پارسا پیروزفر، طناز طباطبایی، ترلان پروانه و زهرا داودنژاد منتشر کرد. به گزارش تریبون هنر،چهارشنبه سپری شده ۴ مرداد ماه در پردیس سینمایی «ایران مال» مراسم افتتاحیه فیلم «مصائب شیرین ۲» در […]

  • مینی سریال «بچه گوزن»؛ روایت هیجان انگیز یک رابطه سادومازوخیسمی

    تریبون هنر _ بابک صحرایی: سریال «بچه گوزن» داستان واقعی یک رابطه سادومازوخیسمی (آزارگری و آزارخواهی) است. مرد و زن هر دو گرفتار این بیماری روانی اند با این تفاوت که مرد ظاهری عادی و معمولی دارد اما به اندازه زن که رفتارش بیانگر آشفتگی روحی اش است، بیمار است. […]

Ad
Ad
Ad
Ad
Ad
Ad
Ad