مارال فرجاد: در جامعه ما امنیت شغلی برای یک بازیگر وجود ندارد
عدهای به واسطه پول، چهره، گذراندن دورههای بازیگری و عدهای هم به واسطه والدینشان وارد این عرصه میشوند اما در نهایت کسی موفقتر است که پشتکار بیشتری داردمارال فرجاد بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینماتحصیلات خود را در رشته عکاسی گذرانده است. او نخستین بار در سن چهار سالگی در تلهتئاتر “من هستم اما یک سیاه” به کارگردانی اسماعیل شنگله وارد تلویزیون شد.
دختر جلیل فرجاد از کودکی به همراه پدر در پشت صحنههای ظاهر میشد. فعالیت تئاتر وی از وقتی جدیتر شده که در تئاتر “آن شب که تورو زندانی بود”در کنار پدرش و ابوالفضل پورعریب و فریماه فرجامی به ایفای نقش پرداخت.
مارال فرجاد میگوید: من و مونا به همراه رعنا فرزند ابوالفضل پورعرب هرروز در صحنههای تئاتر میرفتیم . آن زمان تمرین تئاتر به شگل امروز نبود و دو سه ماهی هر روز هشت ساعت تمرین میکردند.ما از صبح با پدرانمان تمرین میرفتیم، مجید جعفری که آن زمان رئیس تئاتر شهر بود، نقش ها را تجزیه و تحلیل میکرد. خاطرههای شیرین زیادی از تئاتر شهر دارم. بعد از آن به کلاس بازیگری حمید سمندریان رفتم. بیشک حضور پدرم باعث شد تا راه بازیگری را انتخاب کنم. وقتی بازیگری هر نقشی که باید بازی کنی را تجزیه و تحلیل میکنی و این بسیار لذتبخش است.شروع جدی کار م در تئاتر “باغ شبنما” در سال ۷۸ بود. پدرم به هادی مرزبان گفت مارال میخواهد کار جدی انجام دهد و مرزبان یک نقش کوتاه دو، سه صفحهای پیشنهاد دادند و حدود نه ماه تمرین کردیم. این تئاتر نود روز اجرا داشت.
مارال فرجاد درمورد خواهرش مونا فرجاد اینگونه میگوید: فبلد من و مونا از ابتدا جدا بود. مونا از شش سالگی به تنهایی سر کارش میرفت و در سریالهای متعددی بازی میکرد و درسش هم بسیار خوب بود. من اما تا دبیرستان در چند تئاتر بازی کردم و در اوایل کودکی حتما باید پدرم در کنارم حضور داشت. همین الان هم منتقدان اصلی من، پدرم و مونا هستند. ما همه دلسوز هم در کار هستیم.
فرجاد که تحصیلات خود را در زمینهی عکاسی گذرانده است، در این مورد میگوید: پدرم همیشه بر این عقیده بود که اگر قصد ادامهی بازیگری را دارم در رشتهای غیر از بازیگری تحصیل کنم ولی همچنان حرفه اصلی من بازیگریست گرچه متاسفانه در جامعه ما امنیت شغلی برای یک بازیگر وجود ندارد. پدر من بعد از سی سال بازنشسته تئاتر است ولی در سینما و تلویزیون شغلی به نام بازیگر وجود ندارد که به عنوان کارمند تحت حمایت قرار بگیرد.
فرجاد در مورد انتخاب بازیگری میگوید: پدر و مادر خیلی تاثیر در انتخاب شغل فرزندانشان دارند. مثلا اگر من در خانوادهی پزشک بزرگ میشدم احتمال زیاد به این رشته علاقهمند میشدم. عدهای به واسطه پول، چهره، گذراندن دورههای بازیگری و عدهای هم به واسطه والدینشان وارد این عرصه میشوند اما در نهایت کسی موفقتر است که پشتکار بیشتری دارد.
نظر مارال فرجاد درباره مافیای سینما جالب است: هرکسی که قصد ساخت فیلم دارد سعی میکند اول از اطرافیانش و کسانی که بیشتر شناخت دارد دعوت به همکاری کند. در سینمای ما اینگونه است که هرکسی بعد از مدتی گروهی تشکیل میدهد و دوست دارد با آن گروه کار کند و این ارتباطات در همهجا وجود دارد و به نظرم طبیعیست.
در ادامه فرجاد در مورد تفاوت تئاتر و سینما صحبت میکند: بازیگر در تئاتر بیشتر فرصت تجزیه و تحلیل دارد و وقتی روی صحنه میرود، فقط خودش و تماشاچی است، اما در سینما و تلویزیون اگر بازیگر اشتباهی انجام دهد کات میکنند. تئاتر خالصتر است و انرژی بیشتر و حس زیباتری دارد که به مراتب سختتر است. فضای تلویزیون و سینما البته کمی در تضاد هستند. وقتی بازیگری مدام در سریال بازی میکند ناخودآگاه پیشنهاد سینمایی کمتری خواهد داشت. من از سال ۸۹ تا ۹۳ حوصله بازیگری نداشتم و نهایتا دو، سه تا کار را برای بازی انتخاب کردم اما اواخر ۹۳،۹۴ فعالیتم را بیشتر کردم. قبلا مسائل مالی برایم مهم بود تا نقشی را انتخاب کنم اما در دو سال اخیر فیلمنامه، نمایشنامه و کارگردان در اولویت قرار دارند.
تاریخ انتشار :۲۵ مهر ۱۳۹۵