Ad


به بهانه ۷۶ سالگی سیروس شمیسا: شاملو می‌گفت شعر را ول کن

تریبون هنر: سیروس شمیسا زمانی که دانشجوی پزشکی بوده، شعر می‌گفته و شعرهایش را شاملو در مجله «خوشه» منتشر می‌کرده؛ اما شاملو به او توصیه کرده شعر و شاعری را ول کند و پزشکی را ادامه بدهد.

به گزارش تریبون هنر، ۷۶ سال پیش سیروس شمیسا در ۲۹ فروردین‌ماه سال ۱۳۲۷ در شهرستان رشت به دنیا آمد. پدرش دبیر فرانسه بود و مادرش دختر شیخ محمدسعید گیلانی بود اما ویلون می‌زد.

 

او خود در گفت‌وگویی با مجله ادبی «نوپا» با مجتبی نریمان درباره تحصیلاتش می‌گوید: «بعد از دیپلم از رشت به شیراز رفتم. من از رشتۀ پزشکی در دانشگاه پهلوی شیراز که از بهترین دانشگاه‌های منطقه بود بعد از دو سه‌ سال انصراف دادم و به دانشکدۀ ادبیات رفتم؛ برایم عجیب و مسخره بود که برای مثال چند صفحه از منطق را یک ترم می‌خواستند به دانشجوهای بی‌علاقه یاد بدهند. خیلی از درس‌هایی را که در دانشگاه داشتیم قبلا در رشت یاد گرفته بودم. در جوانی به حوزه هم رفتم و بعضی از درس‌های مقدماتی را خواندم.

تحصیل در رشتۀ ادبیات ابزار می‌خواهد. عربی به جای خود، اما دانشجو باید زبان‌های باستانی و اوستا و فارسی باستان و پهلوی و آرامی و عبری را تا حدّی بلد باشد. مگر می‌شود تمدّن بین‌النهرین را نخوانده باشید و بیایید حرف بزنید؟! از وقتی که بازنشسته شدم شرط گذاشتم و بیش‌تر زبان پهلوی و کتیبه‌های فارسی باستان را درس می‌دهم. در دانشگاه کمبریج بودم اما سال ۱۳۶۰ به ایران برگشتم. برخی می‌گفتند چرا چنین کاری می‌کنی؟ گفتم به فارسی جواب‌تان را می‌دهم:
دلبستگی اسارت مرموزی‌ است

مـن هـم اسیــر خــاطرۀ رشتـم»

او در سال ۱۳۵۷ از رساله خود به راهنمایی خانلری دفاع کرد؛ شمیسا در بی‌حوصلگی خود را مانند استادش می‌داند و می‌گوید: «دکتر خانلری استاد من بود اما مثل خودم خیلی حوصله نداشت؛ این سال‌ها روحیاتش را بهتر درک می‌کنم. رسالۀ دکتری را با او گذراندم. در شیراز با مسعود فرزاد محشور بودم. بیش‌تر بحث‌های ما «عروضی» بود. در تهران از ابوالحسن نجفی تأثیر زیادی گرفتم. نزد دکتر تفضلی، قریب و بهار زبان‌های باستانی آموختم. بزرگ‌ترین استادی که زبان‌های آرامی و بابلی را می‌داند، عبدالمجید ارفعی بود که استوانۀ کوروش را از بابلی ترجمه کرد.

نزد استاد دکتر سیدجعفر سجادی دروس حوزوی خواندم. شرح منظومیه را خیلی دوست داشتم. استاد مهرداد بهار به ما اساطیر و زبان پهلوی درس می‌داد. در مدح او گفته‌ام:
گزارنده‌تر ز او به اسرار زند
کجا بود در قرن‌ها موبدی
به اُستا و زند و به فُرس قدیم
شناساتر از او کجا بخردی
از آنجای محو جمالش شدم
یکی فتنه‌ای، شیفته بی‌حدی
یکی سبزگونی، ملک هیئتی
خطی چون بهاران، بهاران خدی
دریغا که سیراب کامم نشد
که او منتهی بود و من مبتدی
اگر چند مهرش نوازید گرم
دریغا بهارش نشد سرمدی»

سیروس شمیسا شغل خود را شاعری می‌خواند و می‌گوید: شغل من اما شاعری بود. شاملو در «خوشه» شعرهای مرا چاپ می‌کرد و مرا تشویق می‌کرد. اما می‌گفت ول کن شعر و شاعری را برو و همان پزشکی را ادامه بده. می‌گفتم علاقه دارم، چه کار بکنم؟ دکتر خانلری در آزمون فوق‌لیسانس گفت برو زبان‌شناسی بخوان و بعد بورسیه‌ات می‎کنم بروی نقد ادبی بخوانی. من اما گفتم می‌خواهم ادبیات بخوانم. سبک‌شناسی کسی نمی‌دانست چیست که بخواهد درس بدهد. این‌ها را من آغاز کردم.»

 

شمیسا در کتاب «سیر رباعی» اولین غزل‌سرای فارسی را «شهید بلخی» می‌داند؛ این درحالی است که بسیاری از بزرگان و استادان ادب فارسی نخستین غزل‌سرای شعر فارسی را رودکی می‌دانند. او همچنین معتقد است، قرن هفتم به اعتبار آثاری که از آن دوران بر جای مانده، اوج غزل فارسی است و در این‌باره می‌گوید: غزل عارفانه با «سنایی» آغاز می‌شود و با «مولوی» و «عطار» به کمال می‌رسد و غزل عاشقانه با «سعدی». او علاوه بر تحقیق و نقد و بررسی تاریخ ادبیات کلاسیک ایران، شعر نو معاصر ایران را نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است و درباره‌ نوگرایی در شعر معاصر فارسی نیز می‌گوید: «نوگرایی نه صرفاً در قالب نوین سرودن است و نه از موضوعات تازه سخن گفتن؛ بلکه مسأله‌ سبک، مسأله‌ نگاه‌های نوین است که اگر اصیل باشد، در جامه‌ زبان نوینی متجلی می‌شود و از واژه و ترکیب و نحو گرفته تا تشبیه و وجه شبه و استعاره رنگ تازه می‌یابد و از این دیدگاه باید از این دیده‌ انصاف «نیما یوشیج» را آغازگر سبک نوین دانست و «افسانه» او را که در سال ۱۳۰۱ شمسی (پس از چند تجربه‌ دیگر) سروده شده است، بر همه‌ کوشش‌های قبلی سر دانست. مهم‌ترین وجه تفارق شعر نیما با شعر سنتی به لحاظ شکل ظاهری کوتاه و بلندی مصراع است؛ اما اولین شعر را به این شیوه بانویی به نام « شمس کسمایی» قبل از نیما سروده بود.»

 

او با بیان اینکه حداقل ۵۰ درصد شعرهایی که اسم شعر نو روی آن‌ها گذاشته می‌شود از نظر مفهوم شعر نو نیست. می‌گوید: «فقط چند شاعر نابغه و استثنا داشتیم. شاملو نابغه بود. شاملو شاید چندان سوادی نداشت اما نبوغ داشت. شاملو اگر می‌توانست جای فیلم‌نامۀ قارون و کوفت و زهرمار، کار دیگری بکند و فکر گذران زندگی نباشد غوغا می‌کرد. نیما نابغه بود. فروغ فرخزاد نابغه بود. فروغ دیپلم خیاطی داشت اما بزرگ‌ترین بازی‌های بلاغی و عروضی را در کل ادبیات فارسی انجام داد. قیامت کرد.» او همچنین می‌گوید: «سپهری یکی از بزرگ‌ترین شاعران معاصر است و هرچه زمان بیش‌تر می‌گذرد، عظمت او (و فروغ) بیش‌تر آشکار می‌شود و برعکس از اهمیت شاعران ایدئولوژیک کاسته می‌شود. به نظر بسیاری از دوست‌داران شعر، سپهری هم به لحاظ زبان و ساخت و هم به لحاظ بینش و محتوا، یک سر و گردن از دیگران فراتر رفته است. او در هر دو جنبه فلسفی هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی به اوج‌هایی دست یافته است که برای معاصران او دست نداده است… به نظر می‌رسد که شهرت و محبوبیت سپهری در میان مردم برای آن دسته از ادیبانی که این توفیق را منوط به شعر سیاسی و اجتماعی می‌دانستند، پدیده‌ای غیرقابل هضم بوده است و لذا هر یک با طرح مسأله‌ای به ظاهر موجه و علمی شگفتی خود را اظهار کرده‌اند.»

سیروس شمیسا بیش از ۴۰ کتاب منتشر کرده است. فرهنگ عروضی، سیر غزل، با یونگ و هسه (ترجمه)، سیر رباعی، وزن‌های پاییزی خواب، آشنایی با عروض و قافیه، سبک‌شناسی (۴ جلد)، سیروس در اعماق، نگاهی به فروغ، فرهنگ عروضی، آشنایی با عروض، داستان یک روح (تأویل داستان بوف کور از صادق هدایت)،‌ نقد ادبی، نگاهی به سپهری، کلیات سبک‌شناسی، سبک‌شناسی نثر، سبک‌شناسی شعر، راهنمای ادبیات معاصر، طرح اصلی داستان رستم و اسفندیار، کتاب عشق جادویی (ترجمه)، مونسون (رمان)، ماه در پرونده، زندگانی قدیمی است، فرهنگ تلمیحات، فرهنگ اشارات و سیر غزل در شعر فارسی از جمله آثار تألیفی، پژوهشی و ترجمه‌ای اوست.

 

در صفحه اینستاگرام تریبون هنر با ما همراه باشید

تاریخ انتشار :۲۹ فروردین ۱۴۰۳

برچسب‌ها:,
مطالب مرتبط



شما هم یک دیدگاه ارسال کنید
 

نام




یادداشت آرشیو

  • مینی سریال «بچه گوزن»؛ روایت هیجان انگیز یک رابطه سادومازوخیسمی

    تریبون هنر _ بابک صحرایی: سریال «بچه گوزن» داستان واقعی یک رابطه سادومازوخیسمی (آزارگری و آزارخواهی) است. مرد و زن هر دو گرفتار این بیماری روانی اند با این تفاوت که مرد ظاهری عادی و معمولی دارد اما به اندازه زن که رفتارش بیانگر آشفتگی روحی اش است، بیمار است. […]

  • نگاهی به تاثیر آیین و هنر مردمی در آثار سینمایی و نمایشی
    بهرام بیضایی، ناصر تقوایی و عباس کیارستمی با تعزیه ایرانی چه کردند

    تریبون هنر: تعزیه، این هنر عامه یکی از عمیق‌ترین هنرهای ایرانی است که در دوره مدرن توجه بسیاری از هنرمندان تراز را در شیوه‌های مختلف هنری به خود جلب کرده است، از جمله آن هنرمندان در سینما حداقل سه سینماگر با نوشتن و یا ساختن و یا الگوگرفتن از پیشنهادهای […]

  • یادداشت حامد حنیفی درباره نمایش مرگ با طعم نسکافه: بی اختیار اشک می‌ریختیم

    تریبون هنر: حامد حنیفی در یادداشتی درباره نمایش «مرگ با طعم نسکافه» به کارگردانی بابک صحرایی نوشت: من و اکثریت قریب به اتفاق حضار بی اختیار اشک می‌ریختیم. به گزارش تریبون هنر، حامد حنیفی، آهنگساز برجسته موسیقی ایران و منتقد موسیقی در یادداشتی درباره نمایش مرگ با طعم نسکافه نوشت: […]

  • بابک جهانبخش مرگ با طعم نسکافه به کارگردانی بابک صحرایی

    تریبون هنر: بابک جهانبخش، خواننده برجسته و توانمند موسیقی ایران، یادداشتی را درباره نمایش «مرگ با طعم نسکافه» به کارگردانی بابک صحرایی منتشر کرد. به گزارش تریبون هنر، بابک جهانبخش در یادداشت خود درباره نمایش «مرگ با طعم نسکافه» و بابک صحرایی ر صفحه اینستاگرامش نوشت: بابک صحرایی فارغ از […]

  • رضا صادقی در مرگ با طعم نسکافه

    تریبون هنر: رضا صادقی در یادداشتی درباره نمایش مرگ با طعم نسکافه به نویسندگی و کارگردانی بابک صحرایی نوشت: رفتم چون رفیقم رو ذوست دارم و دعوتش برام محترم بود اما شگفت زده شدم به گزارش تریبون هنر، رضا صادقی خواننده برجسته و مولف موسیقی ایران در یادداشتی به تحلیل […]

Ad
Ad
Ad
Ad
Ad
Ad
Ad