نیلوفر لاری پور: بسیاری از ترانه سراهای جدید بی مسئولیت به ترانه نگاه می کنند
وقتی از هم جدا می شوند می گویند مردم حق ندارند وارد زندگی خصوصی ما بشوند. اگر زندگی شما خصوصی است چرا انقدر از از دواج تان و زندگی خصوصی تان عکس و خبر منتشر می کردید؟تریبون هنر: نیلوفر لاری پور ترانه سرای برجسته و تاثیرگذار و روزنامه نگار و نویسنده مطرحی است که دو دهه از حضورش در عرصه هنر می گذرد و در تمام این سال ها توانسته اثرگذاری قابل اعتنایی بر عرصه های فعالیت های هنری اش داشته باشد. بعد از گدشتن بیست سال از تولد دوباره ترانه در داخل کشور، او همچنان معروف ترین و مهم ترین ترانه سرای زن در ایران است و خالق تعدادی از ماندگارترین ترانه های این سال ها بوده است
با او درباره فعالیت هایش در این روزها و نگاهش به وضعیت ترانه و هنر حال حاضر به گفتگو نشستیم که می توانید به صورت اختصاصی در تریبون هنر بخوانید
این روزها را چگونه می گذرانید؟ بیشتر ترانه سرا هستید یا نویسنده و روزنامه نگار؟
هیچکدام. در مورد ترانه که بیشتر از ده سال است ترانه ای واگذار نکردم. به جز یکی دو ترانه که سعید مدرس خواند یا کارهایی که از قدیم مانده بود و هنوز منتشر نشده بودند. کار روزنامه نگاری هم که خیلی وقت است نمی کنم. خودم هم نمی دانم چگونه دارم زندگی می کنم. (نیلوفر لاری پور با خنده می گوید) این سئوال خودم هم هست. اگر شما می دانید خوشحال می شوم که به من هم بگویید
با وجود اینکه همیشه اسم برجسته ای در ترانه سرایی و روزنامه نگاری بوده اید، دلیل این فاصله گرفتن از ترانه سرایی و روزنامه نگاری چه بوده؟
ترانه هایی که در سال های اخیر از من منتشر شدند باعث شد حسم نسبت به ترانه خودم عوض شود. چون نه موسیقی خوبی همراه شان بود و نه صدای خوبی آن ها را خوانده بود و نه اینکه به شکل مناسبی شنیده شدند. بعد هم اینکه سه چهار بار تلاش کردم که کار خوبی را با آدم های خوبی ارائه بدهم اما موفق نشدم. با خیلی از چهره های خوب موسیقی کارهایی را شروع کردم ولی همه این کارها نیمه تمام ماندند. مثلا سال ۱۳۸۶ ترانه ای به علی موثقی دادم که همان موقع آهنگسازی شد اما تا الان نه منتشر شده و نه اتفاقی افتاده. یا اینکه سه سال پیش برای محمد معتمدی ترانه و تصنیفی روی ملودی نوشتم. هر دفعه می بینمش یا تماسی داریم می پرسم محمد جان این ترانه را نمی خوانی و منتشر نمی کنی؟ او هم می گوید: «چرا. می خوانم. بروم یونان کنسرت دارم، پراگ اجرا دارم. برگردم می خوانم». دو سال پیش با مانی رهنما برای یک همکاری صحبتی داشتیم. مشتاقانه یکی از ترانه هایم را دادم و مانی هم خیلی خوشش آمد و ملودی بسیاری خوبی هم برایش ساخت اما مانی رهنما در این مدت بسیار کم کار بوده و آلبومی منتشر نکرده و به همین خاطر ترانه من هم منتشر نشد. این مثال ها در ادامه توضیح این اتفاق است که کارهای خوبی که در زمینه ترانه در سال های اخیر انجام دادم به ثمر نرسیدند. به همین خاطر مدتی است که وقتی پیشنهادی در زمینه ترانه بهم می شود رد می کنم و اصلا دیگر به این فکر نمی کنم که آیا پیشنهاد خوبی است یا صدای خواننده خوب است یا نه. چون همکاری هایی که با یک سری از به اصطلاح نامبر وان ها انجام دادم به نتیحه نرسید چه برسد به تازه کارها که پیشینه ای هم ندارند و تو نمی دانی که همکاری ات چه نتیجه ای خواهد داشت. نکته دیگر هم بحث حساب و کتاب ترانه هاست که دوستان وقتی ترانه را می گیرند دیگر یادشان می رود که باید مسایل مالی اش را انجام بدهند. من هم آدمی نیستم که زنگ بزنم و این مسایل را پیگیری کنم. یک سری هایی که بچه تر و جوان تر هستند با پررویی رفتار می کنند و با آنها هم که دوستیم و صمیمی هستیم که رویمان نمی شود درباره پول ترانه چیزی بگوییم. به دلیل مجموع این مسایل ترجیح دادم که قید ترانه را بزنم تا اعصابم هم بیشتر از این به هم نریزد
با توجه به فاصله گرفتن شما از ترانه، همچنان وقتی صحبت از ترانه و حضور زنان ترانه سرا و جریان ترانه سرایی بانوان می شود اسم نیلوفر لاری پور در صدر تمام این بحث ها وجود دارد و همچنان نیلوفر لاری پور را تاثیرگذارترین ترانه سرای زن در بعد از انقلاب می دانند. اخیرا هم یوسفعلی میرشکاک مقاله تحلیلی بسیار زیبایی درباره شما نوشته و به تفسیر اشعار سپیدتان و تاثیر شما پرداخته است. درباره این تاثیرگذاری چه نظری دارید و به نظر خود شما تاثیرگذاری طولانی مدت شما بر جریان ترانه این سالها چه دلیلی دارد؟
من با پیشینه شعر وارد عرصه ترانه شدم. تمام اصول شعر را می دانستم و وقتی هم ترانه گفتم شعر گفتم که ترانه شد. یک سری حرف های روزمره ای که امروز در ترانه ها می بینم را نگفتم. تمام آنچه که شعر باید برای شعریت داشته باشد را ترانه من دارا بود. یک شانسی هم داشتم که در اولین کارهایم با شادمهر عقیلی مواجه شدم و کارهای شادمهر شنیده شد و طبیعتا ترانه های من شنیده شدند. اگر آن زمان هم ترانه های من ساخته می شدند اما شنیده نمی شدند شاید من همان زمان مسیرم عوض می شد. در هر صورت من یک سری اصول را در ترانه ام رعایت کردم. چه آن زمانی که کار می کردم و چه الان که کار نمی کنم. اصولی که همیشه برایم مهم بوده اند. یادم هست آن موقع که تازه شروع کرده بودم با خودم می گفتم بیست سال دیگر درباره نیلوفر لاری پور چه خواهند گفت. الان تقریبا همان بیست سال دیگر شده. الان هم برایم مهم است که بیست سال دیگر و حتی بعد از مردنم درباره امروزم چه خواهند گفت. تو وقتی کار هنری می کنی بعد از مرگت هم اسمت خواهد بود و راجع به کارت و اثرت باز هم نظر داده خواهد شد و قضاوت خواهی شد. من الان دارم داوری جشنواره شعر نیاوران را انجام می دهم و تعداد زیادی از ترانه های ترانه سراهای جوان زیر دستم است. این ترانه ها را که می خوانم، خوب های شان آنهایی هستند که غلط وزن و قافیه ندارند و ترانه های معمولی ای هستند. هیچ چیز جدیدی نگفته اند. آن هایی که خواسته اند حرف نویی بزنند از این طرف پشت بام افتاده اند و اسیر شعارزدگی و حرف های تاریخ مصرف دار شده اند و بقیه هم همین «پنجره بازه» و «تو رفتی» و «من زیر بارونم» و «دم آخر منو نگا نکردی» را همچنان می نویسند. این ترانه ها را که می بینم اکثرا حتی اسم ترانه سراها را هم نشنیدم. حتی در انجمن ها و نشست ها هم نبوده اند. یک کلونی محدودی هستند که خودشان در جمع خودشان همدیگر را می شناسند و کار می کنند و هیچکدام دغدغه این را ندارند که شعر امروزشان از شعر دیروزشان بهتر باشد. من هنوز با ۴۶ سال سن برایم مهم است که آنچه که امروز می گویم اگر با شعر ۱۰ سال پیشم مقایسه شود رشد را در آن ببینید نه اینکه عقبگرد باشد و تکرار گدشته در آن دیده شود احساس می کنم ترانه سراهای جدید خیلی بی مسئولیت به ترانه نگاه می کنند و فقط یک ترانه ای می گویند که خواننده ای بخواند و شاید هم شنیده شود. عموما این دغدغه را ندارند که ترانه شان فارغ از موسیقی نیز قابلیتی برای شنیدن داشته باشد. این اتفاقی است که در شعر سپید هم دارد می افتد. فکر می کنند چون شعر سپید وزن و قافیه ندارد پس همه می توانند بگویند. هر کسی که یک چیزی می گوید و آن را عمودی می نویسد اسمش را می گذارد شعر سپید. جالب اینجاست که همین ها گاهی با اقبال عمومی هم مواجه می شوند. الان هم که در اینستاگرام مد شده یک عکس از سریال شهرزاد کنار شعرشان می گذارند و فکر می کنند چون صد تا لایک ها خورده پس اتفاقی برای آن شعر افتاده. عدم دغدغه مندی، این بی دغدغه بودن نسبت به اثرشان باعث این صغف ها شده است
به شادمهر عقیلی اشاره کردید. شادمهر در سال های اخیر پرکار بوده و ترانه های متعددی را منتشر کرده اما همچنان همکاری هایی که با نیلوفر لاری پور داشته از محبوبیت بسیار بالایی برخوردار هستند و خیلی از هوادارانش آثاری مثل مسافر و پر پرواز و یه پنجره و شب برهنه و … را بهترین آثار کارنامه هنری شادمهر می دانند. خود شما درباره ترانه هایی که شادمهر در سال های اخیر اجرا کرده چه نظری دارید و این ترانه ها را در مقایسه با همکاری هایی که با هم داشتید چطور می بینید؟
الان هرچه بگویم دیگران فکر می کنند چون در سال های اخیر با شادمهر کار نکردم این حرف ها را می گویم ولی تنها نظر من نیست. نظر خیلی از علاقه مندان شدید شادمهر این است که کارهای شادمهر از نظر شعری و قدرت کلامی که استفاده می کند بسیار افت کرده. طبیعتا وقتی کلام قوی نباشد موسیقی هم آسیب می بیند. من روزانه کامنت ها و پیام ها و دایرکت های زیادی دارم که می گویند دوباره با شادمهر همکاری داشته باشید. خیلی ها هم زیر پست های شادمهر کامنت می گذارند و من را منشن می کنند و همین حرف را می گویند و به شادمهر می گویند که از نیلوفر شعر بگیر. نیلوفر لاری پور اینجا مهم نیست. ای کاش شادمهر بیشتر از شاعرها و ترانه سراهایی که هویت شناخته شده تری دارند و هنرشان ثابت شده است شعر بگیرد و بخواند. کماکان هم یکی دو تا کار خوبش مثلا از مونا برزویی است که بهتر ار بقیه کسانی است که شادمهر با آنها همکاری کرده. فکر می کنم خود شادمهر هم می داند که این ترانه ها هیچ وقت دیگر ماندگاری آثار گذشته اش مثل پرپرواز و شب برهنه را نخواهند داشت. حالا از خودم هم نخواهم بگویم می توانم به دهاتی از محمدعلی بهمنی و دل من سیاست ولی آبی رو خیلی دوست دارم از سهیل محمودی اشاره کنم. هنوز هم این ترانه ها بهترین ترانه هایی هستند که شادمهر اجرا کرده. فکر می کنم شادمهر در این سال ها نظرش این بوده که صدا و موسیقی اش در اولویت باشد. اینکه مردم هنوز کارهای گذشته شادمهر را بیشتر دوست دارند برای من هم باعث خوشحالی است و هم ناراحتی. چون من هم دوست دارم از خواننده ای که دوستش دارم ترانه خوب بشنوم
شما همیشه در کانون شایعات قرار داشته اید که البته همین مساله نشان دهنده برجسته بودن اسم نیلوفر لاری پور است. یک روز می گویند نیلوفر لاری پور همسر شادمهر بوده. یک روز می گویند قرار است با امیرعلی نبویان ازدواج کند. همچنان هم این شایعات ادامه خواهند داشت. این مسایل آیا تاثیری در روند فعالیت های هنری شما داشته است؟
نه. من معتقدم هر آدمی در هر جایگاهی که قرار می گیرد یک سری امتیازات دارد یک سری هم هزینه باید پرداخت کند. همان طور که دوستم دارند، شعرم را حفظند طبیغتا جاهای دیگر باید هزینه اش را بپردازم. چرا سلبریتی ها از کنجکاوی مردم درباره زندگی خصوصی شان گلایه می کنند؟ حالا شاعرها و ترانه سراهای مطرح که به نسبت بازیگرها و خواننده ها و فوتبالیست ها تحت توجه بسیار کمتری قرار دارند. شما که سلبریتی هستید چرا وقتی چندین هزار لایک می گیرید و چند صد هزار فالوئر دنبال تان می کنند از توجه مردم خوشحال می شوید اما ناراحت می شوید که همین فالوئرها درباره زندگی شما کنجکاوی کنند. مثلا دو تا بازیگر با هم ازدواج می کنند و مدام عکس های خنده و خوشی شان را منتشر می کنند و از توجه مردم هم خوشحال می شوند. اما وقتی از هم جدا می شوند می گویند مردم حق ندارند وارد زندگی خصوصی ما بشوند. اگر زندگی شما خصوصی است چرا انقدر از از دواج تان و زندگی خصوصی تان عکس و خبر منتشر می کردید؟ در مورد خودم می گویم. طبیعتا وقتی تو را می شناسند راجع به تو حرف است، شایعه است. حرف خوب هست حرف بد هم هست. مهم این است که بتوانیم فضا را مدیریت کنیم نه اینکه قایم بشویم و بگوییم درباره من حرف نزنید. مثلا راجع به شایعاتی که درباره من و آقای نبویان به وجود آمده بود خودم در صفحه ام پست گذاشتم و توضیح دادم که ما همکاریم. اتفاقا آن پست خیلی هم دیده شد و برای رفع آن شایعه کافی بود. ولی بعضی ها فکر می کنم از این بازی لذت می برند. اینکه می گویند چرا راجع به ما حرف می زنید خب شما خودتان را در معرض دید قرار می دهید و مردم هم راجع به چیزی که می بینند حرف می زنند. مردم اگر ۴ تا عکس دوتایی من را با کسی ببینند راجع به آن داستان می سازند. حالا من می توانم بیایم توضیح بدهم که شما اشتباه می کنی و برداشتی که داشتی اشتباه بوده. نه اینکه با عصبانیت برخورد کنم و بگویم آی مردم بیجا می کنید که در زندگی خصوصی من دخالت می کنید. ما وقتی می توانیم این حرف را بزنیم که زندگی خصوصی مان را در معرض دید قرار ندهیم. در کل معتقدم کسانی که می گویند آی مردم وارد زندگی خصوصی من نشوید بیشتر دارند از این مساله لذت می برند که مردم درباره شان کنجکاوی می کنند تا اینکه به آنها توجه نکنند. به شخصه شایعاتی که برای خودم به وجود می آید برایم مهم نیستند و بیشتر بهشان می خندم و دغدغه ام نیستند
این روزها مشعول انجام چه کارهایی هستید؟
این روزها کمی درگیر بیماری آلرژی هستم و در خانه مانده ام. زیاد کار نمی کنم. یک سری پیشنهاد کاری دارم که چون هنوز به قطعیت نرسیده اند ترجیح می دهم درباره شان صحبت نکنم. دارم سعی می کنم که یک کارگاه مجازی شعر و نویسندگی از طریق گروه های تلگرامی راه اندازی کنم به خاطر اینکه خیلی از دوستان شهرستانی همیشه گله داشته اند این کارگاه ها چرا فقط در تهران برگزار می شود و اگر در شهرستان ها هم برگزار می شود فقط به صورت ورک شاپ های دو سه روزه است و طبیعتا جواب نمی دهد و بیشتر شبیه یک دورهمی است. این روزها خیلی به این مساله فکر می کنم و ثبت نام این کارگاه های مجازی ام هم به تازکی شروع شده است که علاقه مندان با حداقل هزینه بتوانند حضور داشته باشند. گروه های تلگرامی حداکثر ۲۰ نفره ای خواهم داشت که از آن طریق کارگاه های مجازی شعر و نویسندگی را برگزار می کنم. از جمله دیگر کارهایی که این روزها مشغول انجامش هستم تهیه یک آلبوم دکلمه از شعرهایم است. این آلبوم را با همکاری دو تا از دوستان بسیار خوبم که آهنگساز بسیار بزرگ و گوینده بسیار عالی ای هستند تولید می کنم. انتخاب شعرها انجام شده و داریم وارد مرحله ضبط می شویم. قرار است که نیما رئیسی خواننده این آلبوم باشد و بهزاد عبدی ساخت موسیقی این آلبوم را بر عهده دارد. احساس می کنم کنار هم قرار گرفتن ما سه نفر می تواند اتفاق خوبی باشد و مجموعه خوبی را بتوانیم تولید کنیم. مجموعه ای که مردم دوستش داشته باشند و شنیده بشود
برای ثبت نام کارگاه مجازی شعر و نویسندگی که قرار است از طریق گروه های تلگرامی برگزار کنید علاقه مندان به چه شکل باید اقدام کنند؟
به آی دی @iranedu پیغام بدهند و ثبت نام کنند. شرکت کنندگان باید زیر سی سال باشند. برای کارگاه ترانه حتما باید نمونه کار بفرستند چون حتما باید پیش زمینه ای در شعر داشته باشند تا بشود با آنها کار کرد اما برای کارگاه نویسندگی نمونه کار لازم نیست. اولویت ثبت نام با دوستان شهرستانی است که امکان حضور در تهران را ندارند.
عکس ها از سوگل سلحشور
منبع: اختصاصی تریبون هنر
تاریخ انتشار :۲۹ آبان ۱۳۹۵