بیا که آتیش زدم به فیلمم!
با یک جامعه غرغرو طرفیمتریبون هنر _ جواد طوسی: یک زمانی در صفحه حوادث روزنامه ها با تیتر درشت می خواندیم، فلانی «خودسوزی» کرد. حالا به مناسبت های مختلف با این واژه بازی می کنند که «فیلم سوزی»، نمونه دم دست اخیرش است. البته در دهه ۶٠ در اوج تعصبات انقلابی برای دفن ابتذال و نشانه های به جامانده از طاغوت، یک فیلم سوزی اساسی صورت گرفت که تاریخ در مورد آن شهادت خواهد داد.
در بازارگرمی دستفروشان دوره گرد و ادبیات تبلیغاتی شان نیز جمله معروفی همواره شنیده می شد: «بیا که آتیش زدم به مالم». حالا حکایت صاحبین این گونه فیلم هاست.
اما «فیلم سوزی» در این شرایط ناعادلانه اکران، چه مفهوم و کاربردی دارد؟ آیا کارگردان و تهیه کننده و منتقد و مفسر سینمایی انگشت روی یک واقعیت معاصر حاکم بر سینمای ایران گذاشته و حرف حساب می زند، یا الکی شلوغش کرده است؟ در یک ارزیابی منطقی و واقع بینانه باید گفت که میزان تولیدات سینمایی ما (با توجه به محدود بودن سالن و فضاهای نمایشی) زیاد است و نتیجتا امکان اکران عمومی در مدت زمان مناسب برای همه آنها در طول سال فراهم نیست. از طرفی می بینیم که اکران فیلم های ایرانی در طول سال دقیق و برنامه ریزی شده و عادلانه نیست.
این چه شیوه ای ا ست که در نیمه اول سال یک سری فیلم که از دید سینمادار و پخش کننده و شورای اکران فروش بالاتری دارند در سینماهای بیشتر و برای مدت طولانی به نمایش درآیند، بعد در نیمه دوم سال شاهد ترافیک فیلم های در نوبت اکران مانده باشیم؟ اگر منطق این انبوه سازی اکران در بعضی از فصول و زمان ها بستن دهان سازندگان و تولیدکنندگان این فیلم هاست، خب وقتی فیلم به خوبی در یک شرایط مطلوب اکران، دیده نشود و مخاطب خود را پیدا نکند، بود و نبودش چه فرقی دارد؟ اینجاست که نشان می دهد ما هنوز تعریف درست و مشخصی برای تولیدات سینمایی خود با هر نوع تقسیم بندی عامه پسند و فرهنگی یا مخاطب عام و خاص و…، نداریم. اگر هم بنا به عقیده عده ای اصلا این گونه تقسیم بندی ها در سینما موضوعیت ندارد و فیلم یا خوب است یا بد، بیاییم با نگاهی سنجیده و کارشناسانه و منطبق با جامعه شناسی این دوران و جایگاه هویت مند مخاطب بگوییم فیلم خوب با هر قالب و ساختار و شیوه بیانی و روایی، چه نشانه ها و مشخصه هایی را باید داشته باشد و بر اساس آن چرخه تولید سالانه مان را بنا کنیم. آقا ما زبان مان مو درآورد این قدر گفتیم که اگر فیلم مخاطب و مکان قابل قبول نمایشی برای زمانی مناسب نداشته باشد، اصلا برای چه در این حجم گسترده ساخته می شود؟ در این میان، فیلم هایی هم هستند که قصه و بازیگر و سروشکل درست سینمایی و کارگردان شناخته شده دارند، ولی به لحاظ بُر خوردن با شرایط بد و پرترافیک اکران، قربانی می شوند.
پس «فیلم سوزی» با این توضیحات، یک حرف مفت انتزاعی نیست، بلکه واقعیت دارد و باید برای آن مبتنی بر نگاهی دلسوزانه و دغدغه مند و در عین حال فرهنگی، فکر اساسی کرد.
یک موقعی در پیش از انقلاب برای این گونه بحران ها سینماگران در مجامعی مثل «سندیکای هنرمندان» کنار هم جمع می شدند یا «گروه سینماگران پیشرو» را تشکیل و بیانیه می دادند و اعلام موضع می کردند تا بگویند در صحنه اند و نفس می کشند.
ولی حالا انگار در این دوران فترت، این گونه موضع گیری های سندیکایی و صنفی و اجتماعی، فاتحه اش خوانده شده و بیشتر با یک جامعه غرغرو طرفیم که تک مضراب های نافرم خودش را دارد.
تاریخ انتشار :۱۰ آبان ۱۳۹۶