امین تارخ: در سینمای ما به تاریخ موسیقی ایران پرداخته نشده
عکس هایی دیده نشده از دلشدگان را برای اولین بار در تریبون هنر ببینید. دلشدگان به کارگردانی علی حاتمی تنها فیلم سینمای ایران است که در آن به تاریخ موسیقی ایران پرداخته شدهتریبون هنر _ بابک صحرایی: دلشدگان به کارگردانی علی حاتمی تنها فیلم سینمای ایران است که در آن به تاریخ موسیقی ایران پرداخته شده است و شخصیت های فیلم، همگی حقیقی هستند. امین تارخ بازیگر اصلی دلشدگان است که به زیبایی نقش طاهر را بازی کرده است. امین تارخ از بازیگرهای تکرار نشدنی سینمای ایران است. بازیگر توانایی که هر نقشی را ایفا کرده به یک تیپ و شخصیت ماندگار تبدیل شده و بازی های ماندگار بسیاری را در کارنامه هنری خود دارد. به بهانه «دلشدگان» گفتگویی با هم داشتیم. درباره فیلمی که ۲۶ سال از ساختش می گذرد
همکاری شما با علی حاتمی در «دلشدگان» چگونه آغاز شد؟
قبل از «دلشدگان» با آقای حاتمی «مادر» را کار کرده بودم و در واقع یک دوران شیرین همکاری با ایشان داشتم.همیشه هم آرزو میکردم که این همکاری تکرار شود اما فکر نمیکردم که بعد از «مادر» آنقدر زود این آرزو عملی شود. چون بین این دو فیلم، هیچ کار دیگری هم انجام ندادم.البته فاصله بین این دو فیلم هم خیلی کم بود. کمتر از شش هفت ماه.منهای اینکه همکاری با حاتمی هم بسیار لذتبخش است و انسان در هر موقعیت و شرایط سنیای که باشد از کارگردانی مثل علی حاتمی میآموزد.فضا و محتوای فیلم هم جذابیتهای لازم را داشت که انگیزه کار کردن ایجاد کند. سوژههای زیادی هستند که در سینمای ما به دست فراموشی سپرده شدهاند و هرگز کسی به سراغشان نرفته. به خصوص سوژههایی که به نوعی به تاریخ ما مربوط میشوند. تاریخ در وجوه مختلفش و شکلهای متنوعش. اگر برگردیم و به پشت سرمان نگاه کنیم میبینیم شخصیتهای تاریخی بسیاری داریم که نسبت به آنها دین داریم و این دین را ادا نکرده باقی گذاشته ایم. شخصیتهای علمی، فرهنگی، سیاسی و شخصیتهای تاریخسازی که هستند و بودهاند و هرگز به سراغشان نرفته ایم و اگر کسانی در قالب سریال یا مجموعههای تلویزیونی به سراغشان رفتهاند خیلی با تحریف روبرو شدند و سفارشی کار شده و قلب واقعیت کردهاند. به نوعی میشود گفت اگر تاریخ را هم مرور کردند، به غلط مرور کردهاند و ما هیچ استنباط و دریافت تصویری درستی از این شخصیتها پیدا نکردهایم.
به نظر شما چه بخش هایی از تاریخ بوده که کمتر به آنها پرداخته شده ؟
یکی از آن مقولههایی که به آن حتی نوکی هم زده نشده، سری هم زده نشده، تاریخی موسیقی ماست. اینکه چه کسی یا چه کسانی تلاش کردهاند که باعث شده این موسیقی الان وجود و حضور داشته باشد.همیشه کسانی بودهاند که در برهههای مختلف زمانی که کشور دچار حملات و نابسامانیهای بسیاری بوده است با غیرت با این مقولهها طرف شدهاند و سعی در حفظ مختصات فرهنگی این سرزمین داشتهاند. این گروهی که در «دلشدگان» در قالب شخصیتهای مختلف توسط آقای حاتمی انتخاب شده بودند تحقیقاً همهشان واقعیت تاریخی دارند حالا اسمهایشان تا حدی توسط آقای حاتمی عوض شده است. مثلاً طاهر، شخصیتی که من بازی میکردم، در اصل طاهرزاده بوده که یکی از بهترین خوانندههای تاریخ موسیقی ایران است.برای حاتمی مهم بود که یک سندی از تاریخ موسیقی ایران ارائه بدهد و بگوید کسانی بودهاند که با فقر و فاغه ساختند تا گوشهها و ردیفهای آواز ایرانی را یک زمانی به ثبت برسانند تا انتقال این ردیفها فقط به صورت سینه به سینه نباشد و در قالب یک صفحه گرامافون به ماندگاری برسد. در کنارش با توجه به آن چه که همیشه میل ذاتی حاتمی است این مساله وسیلهای بوده تا او یک مطالعهای در تاریخ اجتماعی ایران هم داشته باشد و به نوعی نمودی از این تاریخ اجتماعی هم در فیلم وجود داشته باشد چون به هر حال تاریخ اجتماعی ما همیشه بر حوزههای مختلف فرهنگی و هنری ما نیز تأثیر گذاشته و یک رابطه تأثیر و تأثری همیشه میان آنها وجود داشته. همانطور که فرهنگ و هنر هم همیشه به روی مناسبات اجتماعی تأثیر گذاشتهاند. اما همیشه عرصههای مختلف هنری ما از تهاجمها و ورود فرهنگهای غیر آسیبدیده.
این اطلاعات تاریخی مربوط به موسیقی چه تاثیری می تواند بر نسل جوان جامعه داشته باشد؟
به نظر میرسد برای یک جوان خیلی میتواند جذاب باشد که بداند چرا موسیقی ایرانی آنقدر غمگین است و به اصطلاح امروزیها لخت است. اما اگر بداند که یک تمبکزن برای اینکه تمرین بکند و به میل باطنیاش جواب بدهد به زیرزمین میرود و یک گوشهای را پیدا میکند که صدای تبمکش بیرون نرود که دردسر درست نشود آن وقت این جوان میتواند جوابش را به درستی بگیرد و میفهمد که همه چیز در خفا اتفاق میافتاده یعنی ما تنها الان نیست که موسیقی زیرزمینی داریم. ما همیشه ی عمرمان موسیقی زیرزمینی داشتهایم. موسیقی ما در طول تاریخ همیشه زیرزمینی بوده برای اینکه مناسبات مختلف، فرهنگهای مختلف و هجومهای متعددی که در طول تاریخ به این سرزمین صورت گرفته باعث شده که موسیقی ما همیشه رنگ و شکل غمگنانه داشته باشد و همیشه یک بویی از عزاداری و اعتراض در آن باشد آن هم در خفا و در پنهان و طبیعی است که عزاداری و اعتراض نمیتوانند با ریتم تند و شاد همراه باشند.مثل مرگ میماند. انسان وقتی میمیرد به زیرزمین میرود و دفن میشود. موسیقی ما هم هر وقتی که در حال مردن بوده به زیرزمین رفته بلکه به این شکل بتواند به حیاتش ادامه دهد. چون انسان هم وقتی میمیرد و به زیرزمین میرود به حیاتش ادامه میدهد. شاید موسیقی ما هم تمثیلوار به زیرزمین میرود بلکه بتواند به حیاتش ادامه دهد. این وجوه به اضافه اینکه همیشه اهل هنر بودهاند که تلاش کرده اند یک هنر به نحوی باقی بماند و به نسلهای آینده سپرده شود،همیشه هم این تلاش بیهیچ حمایتی انجام شده. هنرمندانی که در «دلشدگان» میبینیم هم هیچ حمایت دولتی نداشتند.مردم هم که همیشه مشکلات خودشان را داشتهاند و از طرفی مقولات هنری به صورت خیلی طبیعی اگر مورد حمایت و عنایت نظامهای سیاسی باشند نمیتوانند آن جور که باید و شاید نفس بکشند. موقعی هم که بتواند نفس بکشد طبعیتاً فقط یک گروه میمانند که میتوانند این هنر را زنده نگه دارند که آن هم خود هنرمندان هستند. این همان شرایط و اوضاعی است که در «دلشدگان» میبینیم. اینجا در واقع به نحوی سیاست و هنر به هم گره میخورند. در «دلشدگان» این اتفاق واقعیت داشت. گروه نزد سفیر ایران میروند و سفیر به آنها میگوید که مارش نظامی بسازید. بدون هیچ توجهی به ذات موسیقی ایرانی. سراغ یک آدم پولدار تاجر میروند تا حمایت بشوند اما او هم میگوید من چون میخواهم تجارت کنم، خواننده را نمیخواهم و صدای آواز او را از موسیقی حذف کنید. همیشه این فقر و فاغه بوده که تصمیمگیری میکرده که یک هنری در چه حد و حدودی زنده بماند. همین مسأله یک روحیه اعتراضآمیزی در کل فیلم پخش کرده بود. این چند وجه در مرحله فیلمنامه برای من خیلی جذاب بود و احساس کردم که دوران شیرین همکاری در «مادر» در «دلشدگان» هم میتواند ادامه پیدا کند.
عکس سکانس پایانی شما را یاد چه خاطرهای میاندازد؟
هر کدام از پلانهای «دلشدگان» میتواند یک قاب باشد.یک تابلو باشد و به همان اندازه هم میتواند یک دریایی از خاطرات باشد. واقعیتش را بخواهید همان مطلبی که محتوای اصلی فیلمنامه را تشکیل میداد یعنی اینکه اهل هنر همیشه باید از خودگذشتگی کنند، تحمل کنند بلکه هنرشان باقی بماند.این احساس را ما هم در «دلشدگان» داشتیم. یعنی ما هم باید با دستمزد کم کار میکردیم. ما هم باید با شرایط خیلی پایین کنار میآمدیم تا بتوانیم این فیلم را تولید کنیم. یادم است در سفری که برای فیلمبرداری برخی سکانسها به مجارستان رفتیم، ما پول توجیبی نداشتیم و هر کسی باید پول تو جیبی خودش را میآورد.آن زمان دولت سیصد دلار بیشتر برای هر مسافر نمیداد و در مقابل آن سیصد دلاری که دریافت میکردیم باید بخشی از دستمزدمان را میدادیم. فکر نمیکنم که هیچ کجای دنیا چنین اتفاقی بیفتد که مثلاً به شش هفت تا از سوپراستارهای مملکت گفته شود بخشی از دستمزدتان را بدهید تا سیصد دلار دریافت کنید تا در آنجا بیپول نباشید. سوپراستارهایی مثل محمدعلی کشاورز، اکبر عبدی، حمید جبلی و فرامرز صدیقی. کدام سوپراستاری با سیصد دلار به سفر خارجی میرود. با دیدن این عکس احساس کردم همان کاری که کاراکترهای قصه در داخل فیلم انجام میدادند ما هم پشت صحنه در حال انجامش بودیم. از خودگذشتگی، کوتاه آمدن، سازش با فقر یا هر چیزی که اسمش هست. اینها همه صحبتهایی هستند که تا به حال هیچ جا نگفتهام.
قبل از «دلشدگان» چه میزان با موسیقی مواجهه داشتید؟
باور کنید هیچ فرقی نکرده. آن استنباطی که از موسیقی ایرانی داشتم بعد از بازی در «دلشدگان» هم به همان شکل باقی مانده.به عنوان یک ایرانی این نوع موسیقی را دوست دارم. البته صمیمانه و صادقانه بگویم آن بخش از موسیقی سنتی ایرانی که به شدت غمگنانه است و همین غمگنانه بودن باعث میشود که آنچنان نتواند با نسل جوان ارتباط برقرار کند باعث تأثر و تأسفم میشود. اما موقعی که به علتهایش فکر میکنم به هنرمند حق میدهم که چنین موسیقیای را خلق میکند. موسیقی ایرانی ذاتاً به شکلی است که در همه شرایط و موقعیتها برای گوش کردن مناسب نیست. این انگ همیشه به موسیقی ایرانی زده میشود اما شما یک موسیقی به من نشان بده که در همه حالات و شرایط قابل گوش کردن باشد من فکر میکنم این خاصیت همه موسیقیهای در همه فرهنگهاست شما ممکن است یک زمانی حوصله گوش دادن به یک موسیقی پاپ را نداشته باشید یا آمادگی شنیدن یک موسیقی کلاسیک را نداشته باشید حتی اگر باخ و بتهون باشد. معنیاش این نیست که این موسیقیها خوب نیستند. من فکر می کنم که موسیقی به قدری میتواند در فرهنگها و جغرافیاهای مختلف، متنوع باشد که هر کدام میتوانند حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشند و در مقاطعی در زندگی شما هم تأثیر مثبت بگذارند. بخش بزرگی از موسیقی ایرانی غمگنانه است اما موسیقی شاد ایرانی هم داریم. بستگی به این دارد که ما در چه شرایطی قرار داشته باشیم. یک روز به عنوان مثال امکان دارد به دلیل فوت یکی از نزدیکان دچار تألمات روحی باشیم و روز دیگری به دلیل پارهای از اتفاقات شادمان و خوشحال باشیم. در هر کدام از این حالات طبیعتاً به موسیقیای که متناسب با این وضعیت باشد گوش می کنیم. اما اینکه توقع داشته باشیم موسیقی به خصوص سنتی ما که با سازهایی مثل سه تار و سنتور نواخته میشود شکوه و عظمت سمفونی باخ و بتهون را داشته باشد اشتباه است. چون موسیقی غربی به خصوص از نوع کلاسیکش یک شکوهی دارد که عظمتی را هم به دنبال خود می آورد. این شکوه و عظمت را واقعاً موسیقی اصیل و ایرانی چه بسا نمی تواند داشته باشد. ظرفیت لازم را ندارد. با کمانچه نمیشود آن کاری را کرد که با ۳۰ تا ویولن میشود روی صحنه انجام داد. به هر حال فکر میکنم موسیقی چه ایرانی و چه غیر ایرانی،از سنتی و اصیل ما گرفته تا پاپ و راک و متال و رپ، همهشان لابد برای رفع یک نیازی به وجود آمدهاند. نمیَ شود گفت یک موسیقی به وجود آمده که جوابگوی همه نیازهای همه نسلهاست. هر نسلی موسیقی مورد نیاز خودش را خلق میکند مثلاً ۵۰ سال پیش موسیقیای به اسم راک یا متال نداشتیم ممکن است سی سال دیگر یک نوع موسیقی دیگری با واژه دیگری به وجود بیاید که برای رفع نیاز نسل زمان خودش است. در کل موسیقی را نباید محدود کرد. هر نسلی موسیقی خاص خودش را میآورد اما به معنای این نیست که به پشت سرش نگاه نکند و نبیند که چه دستان پُری پشت سرش هست و به آنها بیتوجهی و اهانت نکند. گاهی اوقات میرنجم وقتی میبینیم از جانب برخی جوانها به مختصات فرهنگیمان بیتوجهی میشود.
به خاطر دارید فیلمبرداری <دلشدگان> از چه زمانی شروع شد و چه زمانی به پایان رسید؟
فکر میکنم اوایل شهریور ۱۳۶۹ آغاز شد و با سفر به مجارستان مجموعاً دو ماه، دوماه و نیمی شد. با احتساب ۱۵ روزی که مجارستان بودیم فکر میکنم بیشتر از دو ماه و نیم طول نکشید.
عکس های فیلم: عزیز ساعتی
منبع: اختصاصی تریبون هنر
تاریخ انتشار :۶ مرداد ۱۳۹۵