نقد سریال زخم کاری به قلم بابک صحرایی: با لبخندی بر لب و طنابی در ذهن
تریبون هنر _ بابک صحرایی: سریال زخم کاری را می شود از زوایای مختلفی دارای ارزش دانست. فروغ فرخزاد می گوید: و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی ست که همچنان که تو را می بوسند در ذهن خود طناب دار تو را می بافند.
زخم کاری شرح چنین جهانی است که در بطن جامعه با ظواهری دلفریب گسترده شده. آدم هایی که ظاهر موجه و درون مخوفی دارند و در اوج مهربانی و حتی روابط دیرینه، برای کسب قدرت و منفعت، تن به هر رذالتی می دهند و هیچ رحمی به یکدیگر ندارند.
سریال زخم کاری را محمدحسین مهدویان با اقتباس از رمان بیست زخم کاری نوشته محمود حسینیزاد ساخته. هسته داستانی بیست زخم کاری برداشتی از مکبثِ شکسپیر است اما جهانبینی و اندیشه جاری در آن ربطی به مکبث ندارد. تنها شباهت بیست زخم کاری با مکبث حضور یک زن و شوهر جاهطلب است که برای کسب قدرت به شکلی بیرحمانه ولینعمت و نزدیکان خود را میکشند یا زندگیشان را نابود میکنند. بیست زخم کاری درباره فساد سیستماتیک در بخشهایی از اقتصاد ایران است که توسط بخشی از طبقه معروف به مذهبی-سیاسی ایجاد شده. در دهه هفتاد با حساس شدن جامعه نسبت به حضور پررنگ و سرنوشتساز برخی خانوادههای وابسته به حلقههای قدرت، جریانی انتقادی نسبت به بخشی از این قشر فعال در اقتصاد جامعه شکل گرفت تا جایی که برخی از دلایل شکست هاشمیرفسنجانی در انتخابات مجلس و ریاستجمهوری در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد و شکلگیری موضع انتقادی در آن دوره نسبت به او، همین افشاگریها و حضور این خانواده در اقتصاد کشور عنوان شد. این جریان انتقادی در دو دهه گذشته گسترش بیشتری پیدا کرده و شامل طیفهای دیگری از جریانهای کلان اقتصادی شده تا جایی که انتقاد به حضور بخشی از قشر یادشده در اقتصاد کشور پس از محاکمه و مجرم شناخته شدن برخی از چهرهای مشهور این قشر به جرم فساد اقتصادی، بهانه و دستاویزی برای تسویهحسابهای جناحی و سیاسی در مقاطع مختلف بوده است.
در داستان بیست زخم کاری، با خانوادههایی از قشر مذهبی-سیاسی روبهرو هستیم که همپا با فساد اقتصادی و سیاسی، فساد اخلاقی حساسیتبرانگیزی هم دارند. به عنوان مثال ریزآبادی معروف به خانعمو، پدرخوانده یک خانواده مافیایی درون حاکمیت است که ظاهری مذهبی دارد. خانعمو دختری به نام سمیرا را که شریک جنسیاش بوده به عقد یکی از نوچههایش به نام مالکی درمیآورد که حکم پسرخواندهاش را دارد و حتی از پسرش هم برایش عزیزتر است. خانعمو پس از ازدواج آنها، همچنان با سمیرا رابطه دارد و مالکی هم از این رابطه مطلع است اما برای حفظ منافعش دم برنمیآورد. در صفحه ۳۶ کتاب، در مهمانی خانه مالکی، وقتی خانعمو و سمیرا روی تاب نشستهاند و نجوا میکنند و میخندند، شخصی به نام مظفری به ناصر، پسر خانعمو، میگوید: «عشق اول و آخره دیگه. فکر کرد اگه ببندش به خیک مالکی، خلاص میشه. حالا هم که حاجخانم خدابیامرز نیست، فیلش یاد هندستون کرده». یکی دیگر از شخصیتها به نام حاجیاملشی در پیری هم دست از شهوترانی برنداشته و حتی در سفر کاری در هتل هم به این کار مشغول است. در ادامه متوجه میشویم که اخوان و حاج آقا مظفری، یکی از اعضای مافیای اقتصادی، همجنسگرا هستند و رابطه زننده ای با هم دارند.
تفسیر و برداشت های متفاوت صورت گرفته از داستان بیست زخم کاری منجر به توقیف چاپ های بعدی اش شد. به عنوان مثال برخی این داستان را تسویه حساب ادبی روشنفکرهای چپ گرا، چپ های اسلامی و کمونیست های تواب با طبقه الیت مذهبی سیاسی دانستند.
سریال زخم کاری با وجود اقتباس از بیست زخم کاری، در بخشی از هسته داستانی و خردهپیرنگها و شخصیتپردازیها، تفاوتهای فاحشی با اصل داستان دارد. در سریال زخم کاری به حضور مافیایی خانواده ریزآبادی و اعوان و انصارشان به عنوان طبقه مذهبی-سیاسی در اقتصاد، نگاهی گذرا وجود دارد و اصل قصه بر سر تسویهحسابهای درونخانوادهای است. شخصیتها و ساختار خانوادهها غالباً ظاهر مذهبی ندارند. برخلاف داستان، در سریال، خانعمو ظاهر و رفتار مذهبی ندارد و فقط گاهی با لفظ حاجآقا از او یاد میشود. در داستان، سمیرا یک زن چادری است که در خانهاش مولودی برگزار میکند و به سفرهای زیارتی میرود اما در سریال یک زن بهاصطلاح بدحجاب است که مانتوی کوتاه میپوشد و ظواهر و اعتقادات مذهبی ندارد. رابطه بین اخوان و مظفری و رابطه غیراخلاقی بین آنها از داستان حذف شده و اخوان از منظر رابطه نامشروع با زنهای مختلف، فاسد معرفی میشود. منصوره، دختر خانعمو، هم شخصیتی است که به قصه اضافه شده و در کل ابعاد سیاسی داستان، در سریال دیده نمیشود. اما از سوی دیگر سلسله حوادث داستان سریال به صورت کلی همان است که در بیست زخم کاری وجود دارد و بسیاری از دیالوگها نیز عیناً همان دیالوگهای داستان هستند.
اقتباس از داستانهای ایرانی، حلقه مفقوده فیلم و سریالهای دهههای اخیر بودهاند. ادبیات داستانی ایران در صد سال گذشته دارای داستانهای بلند و کوتاه غنی و مهمی است که به شکل مناسبی مورد توجه فیلمسازان قرار نگرفتهاند و در روزگار کیمیا شدن قصه و فیلمنامه خوب، اقتباس خوب از آنها میتواند مفر و راهکاری برای خروج از بحران فیلمنامهنویسی ایران باشد. از جمله فیلمها و سریالهایی که نتیجه اقتباس خوبی از داستان بلند یا کوتاهی بودهاند میشود به داییجان ناپلئون، داشآکل، خاک، گاو، تنگسیر، شازدهاحتجاب، آتش بدون دود، گاوخونی، ملکوت، آذر، شهدخت، پرویز و دیگران اشاره کرد. با نگاهی اجمالی به ضعف اقتباس از ادبیات داستانی غنی ایران در جریان فیلم و سریالسازی، ساخت سریالی مثل زخم کاری و محتمل بودن موفقیتش و ماندگاریاش در ذهن مخاطب، محمدحسین مهدویان میتواند آغازگر راهی باشد که نتایج خوبی را در پی داشته باشد. مهدویان با سابقه تنوع در مضمون آثارش، تمام تجربه فیلمسازی موفقش را در ساخت این سریال به خدمت گرفته و تا اینجا که شش قسمت از آن به انتشار رسیده، نمره قابلقبولی را کسب کرده است.
سریال زخم کاری تلفیقی از ژانر نوآر و تریلر است که در بطن خود رگههایی از ملودارم عاشقانه را در خردهپیرنگهای داستانیاش به همراه دارد که با کارگردانی مناسب و بازیهای خوب شخصیتهای اصلی، تبدیل به سریالی جذاب شده است. بحث ژانر بحث گستردهای است. سالهاست که نمیشود اغلب فیلمها و سریالها را در یک ژانر خاص طبقهبندی کرد. عمده آثار، نشانههایی از ژانرهای مختلف را در خود دارند که زخم کاری نیز شامل همین قاعده میشود. زیباییشناسی نوآر ریشه در سینمای اکسپرسیونیسم آلمان دارد که به درامهای جنایی معماگونه، ابهامآمیز و بدبینانهای گفته میشود که روایت تنهایی و سرخوردگی یک فرد در بستری از جنایت و خشونت است که سرنوشتی تراژیک را برایش رقم میزند و خیلی وقتها او را از قهرمان تبدیل به ضدقهرمان میکند. از مؤلفههای فرمی ثابت این گونه آثار هم میشود به حضور یک زن فم قتال، فلش بک و فیلمبرداری غالب سکانسها در شب یا تاریکی در خیابانهای خلوت و بارانخورده یا آپارتمانهایی با فضای سرد و دلگیر و قاببندیهای مورب با حس عدم ثبات و تعادل اشاره کرد. زخم کاری با وجود دارا بودن نسبی مؤلفههای نوآر، از مؤلفههای شاخص ژانر تریلر (فارغ از نوآر) در کلیت اثر و تا حدی ملودرام عاشقانه در خردهپیرنگهایی مثل رابطه احساسی پسر مالکی با نوه خانعمو نیز بهخوبی بهره برده است.
بازیهای خوب تعدادی از بازیگران نقشهای اصلی از جمله نقاط قوت سریال است. جواد عزتی در نقش اصلی، توانسته مهره مفید و سرنوشتسازی برای این سریال باشد. او طی سالهای اخیر تواناییهای خود را به شکل خوبی به اثبات رسانده. عزتی که با بازی در نقشهای طنز به شهرت رسید، در زمان مناسبی مسیر خود را تغییر داد و با ایفای نقشهای خوب و جدی توانست در زمره معدود بازیگران دهه اخیر قرار بگیرد که توانایی موفقیت در نقشهای طنز و جدی را توأمان داراست. او در زخم کاری بخش مهمی از شخصیتپردازی مالکی را با بازی خوبش عینیت بخشیده. مالکی پسر مرد فقیر و زحمتکشی بوده که در دستگاه خانعمو رشد کرده و آرام آرام تبدیل به هیولایی شده که برای پیشبرد مقاصدش از هیچ رذالتی ابا ندارد. ترس همیشگی و آشفتگی روانی او از جنایاتش که ریشه در تربیتش توسط مردی شریف دارد، از مهمترین نکتههای شخصیتپردازی اوست که فقط با اشارههایی به گذشتهاش در بطن داستان مشخص میشود و بازی خوب عزتی ترس و عقده و رذالت و بیرحمی مالکی و ریشههای تربیتی او را بهخوبی عیان میکند. ابعاد روانشناختی مالکی نه با روایت داستان که با بازی خوب او برای مخاطب مشخص میشود و این اتفاق از مهمترین نقاط قوت سریال است.
رعنا آزادیور، ستاره درخشان زخم کاری است. بخش مهمی از بافت دراماتیک داستان، توسط سمیرا شکل میگیرد که لیدی مکبث و در عین حال فمفتال زخم کاری است. اندک تعلل یا ضعفی در ایفای این نقش میتوانست به تمام سریالی آسیبی جدی برساند چرا که سلسله حوادث و منطق روایی داستان کاملاً وابسته به نقش سمیرا است که برنامهریز و مسبب اصلی وارد شدن شوهرش مالکی به مهلکه جنایت و ادامه آن است. آزادیور پس از مدتها فرصت پیدا کرده که تواناییهایش را در ایفای یک نقش سخت پدیدار کند. او یک فمفتال به تمام معناست که در کمتر فیلم یا سریال ایرانی با این حد از توانمندی در بازی در آشکار کردن جزییات روحی و روانی و شخصیتی دیده شده است. فمفتال، زن مرگبار و افسونگر و اغواگر، پرسوناژی است که از فیلمهای نوآر آمریکایی برآمده و عضو ثابت و سرنوشتساز در شکلگیری سیاهی جنایات است. اما فمفتال ریشه در تاریخ کهن و ادبیات باستانی هم دارد. از حوا، سایرن و مدیوزا (دختران مرگبار فورسیس ایزد دریا)، دلیله در تراژدی شمشون یا همان سامسون تا کلئوپاترا ملکه مصر و سودابه زن کیکاوسشاه که باعث مرگ سیاوش میشود و در نهایت جسد او را هم به آتش میکشد و لیدی مکبث، همگی مادران فمفتالهای متولدشده در فیلمهای نوآر قرن بیستم هستند. در شاهین مالت که به عنوان یکی از اولین فیلمنوآرها در تعاریف این ژانر شناخته میشود نیز بریجیت اوشانسی که فمفتال داستان است باعث آغاز جنایات میشود. او زن زیبا، اغواگر و مخوفی است که با فریب مردان، مقاصد خود را در بستر سیاهی از جنایت پیش میبرد.
طبیعتاً فمفتالها در جزییات تفاوتهایی با هم دارند و همگام با تحولات و بنمایههای اجتماعی، مشخصههای تازهای را به ابعاد شخصیتی کلاسیک و سنتی خود اضافه کردهاند. سمیرا نیز همین گونه است. اگرچه ریشههای مذهبی او که در داستان بیست زخم کاری دیده میشود در سریال حذف شده اما همچنان زنی مرگبار و اغواگر است که در یک بافت اجتماعی مردانه و حتی گاهی سنتی، زنانگی سنتی و مدرن را توأمان داراست. او ظاهری امروزی و نگاهی روشنفکرانه به رابطه عاطفی پسرش با دختر ناصر دارد، شوهرش را برای دزدیدن پول خانعمو اغوا میکند و حتی کتک میزند، نقشه قتل خانعمو را میچیند و ترس شوهرش را نیز مدیریت میکند و جاهایی با زنانگیاش او را آرام میکند؛ مثل صحنهای که مالکی دچار آشفتگی روانی شده و از بیخوابی میگوید و سمیرا در پاسخ میگوید: «خودم خوابت میکنم.»
رعنا آزادیور در زخم کاری سطحی عالی از بازیگریاش را به نمایش گذاشته است. با نگاه و لبخند و اخم و حتی نوع ایستادنش هم اغواگری میکند و هم مخوف بودن شخصیتش را نشان میدهد. هم اشک میریزد و هم خنده عصبی میکند و در تمام حالتها، مرگبار و مقتدر و جذاب است. آزادیور با ایستهای درست، میمیک چهره بسیار خوب و استفاده توانمندانه و هوشمندانه از زبان بدن، خصوصیات سمیرا را به شکلی عالی در بازیاش عیان کرده و بافت درماتیک داستان را قوت بخشیده. او یک فمفتال دوقطبی به تمام معناست که نمونهاش را در فیلمها و سریالهای ایرانی سراغ نداریم. صحنه مواجه شدن سمیرا با مالکی بعد از این که میفهمد با منصوره قرار شام داشته، یکی از بهترین نمونههای بازی توانمند رعنا آزادیور در زخم کاری است. زبان بدن اغواگرانهاش در ایستادن، دلربایی با میمیک چهره و نگاه و نوع حرف زدن و در ادامه شکل گرفتن لحظهای عصبیت و بیرحمی در چهرهاش و پس از آن اشک ریختنش که دلشکستگی و انتقامجویی را توأمان به همراه دارد، نشاندهنده توانایی ویژه او در ایفای این نقش مهم است.
سیاوش طهمورث در نقش خانعمو، یکی دیگر از بازیگران خوب و توانمند زخم کاری است. او با بازی خوبش، خاطره نقشآفرینیهای بهیادماندنیاش در سریالهایی مثل گرگها، شلیک نهایی، زیر تیغ و… را زنده کرده است. طهمورث، خانعمو را به شکلی بازی کرده که در عین مقتدر و فاسد بودن، کاریزماتیک و دوستداشتنی است. تغییر میمیک و لحن بهجا و توانمندانه با چاشنی خندههای شیرینی که فساد و بیاخلاقی را در خود نهفته دارد، باعث شده خانعمو یکی از محبوبترین شخصیتهای زخم کاری باشد که حذف شدنش از سریال، حسرت مخاطبان را در پی داشته باشد. سیاوش طهمورث در ۷۵سالگی یکی از شاهنقشهای خود را بازی کرده که کوتاه بودن نقشش هیچ تأثیری در بهخاطرسپاریاش ندارد و حتی با عکسی که از او در خانه پسرش ناصر است نیز تأثیرش در صحنهها حس میشود.
محمدحسین مهدویان تا اینجا که شش قسمت از سریال پخش شده، در کارگردانی سریالش موفق ظاهر شده. او از بیشتر بازیگرانش بازی خوبی گرفته، در میزانسن و دکوپاژ حس درست و خوبی به داستان بخشیده و حرکت دوربین و قاببندیهایش از احساس درست و زیبایی بصری مناسبی برخوردار هستند. دوربین مهدویان بهدرستی از فرم بهاصطلاح مستندگونه ایستاده در غبار و درخت گردو فاصله گرفته، حرکتهای فیلمهایی مثل ماجرای نیمروز و رد خون را هم ندارد و در نقطه تعادلی ایستاده که نیاز داستان است و کاملاً در خدمت میزانسن و دکوپاژ صحنههاست.
زخم کاری با توجه به تفاوتهایش با این آثار، کارگردانی متفاوتی هم داشته. هرچند که تکرار صحنههایی مثل راه رفتن و سیگار کشیدن مالکی یا اسلوموشنهای گاه و بیگاه، وقفههایی را در روند سریال ایجاد میکنند که چندان نیازی به آنها دیده نمیشود اما این نکته را هم باید در نظر داشت چنین سکانسهایی عمدتاً مورد علاقه و سلیقه مخاطب ایرانی هستند. از دهه پنجاه که به تبع موفقیت فیلمهای هندی در ایران، صحنههای اسلوموشن در فیلمها افزایش پیدا کردند، هنوز هم مخاطب ایرانی بخشی از شکلگیری همذاتپنداریاش با قهرمان قصه و علاقهمندیاش به تصاویر، برآمده از صحنههای اسلوموشنی است که خیلی وقتها هیچ کارکرد خاصی در روایت داستان و ساختار فرمی اثر ندارند. اینجا بحث سلیقه کارگردان و نگرش زیباییشناسانهاش به اثر و تحلیلش از جذب مخاطب مطرح است که مهدویان با اطلاع از سلیقه مخاطب عام، چنین تصمیمی برای سریالش گرفته است.
حبیب خزاییفر ساخت موسیقی سریال را بر عهده دارد. او تا کنون آهنگسازی تمام فیلمهای مهدویان را بر عهده داشته و در تمام این همکاریها موفق عمل کرده است. مهدویان به حضور موسیقی در آثارش نگاهی جدی دارد و همیشه انتقال بخشی از احساس صحنههای آثارش، بر عهده موسیقی است. خزاییفر از بهترین آهنگسازهای عرصه موسیقی متن است. او در زمینه ساخت موسیقی باکلام هم توانمندنیهای خودش را به اثبات رسانده و توانایی ساخت ملودی خوب و اثرگذار روی شعر و ترانه را هم داراست. شاخصی که کلا در دهه های اخیر کمتر آهنگسازی دارا بوده و در نسل های گذشته آهنگسازهایی مثل بابک بیات و اسفندیار منفردزاده را می شود مثال زد که هم پای شاخص بودن در موسیقی فیلم، در زمینه موسیقی باکلام هم توانا و برجسته بودند.موسیقی حبیب خزاییفر معمولاً ملودیک است و تمهایش بهخوبی در ذهن مخاطب باقی میمانند. او به اقتضای تصویر، شاخصهای برجسته هارمونیک بودن را هم در موسیقیاش لحاظ میکند. او در ارکسترنویسی از دانش و خلاقیت بسیار خوبی برخوردار است و تلفیق خوب سازهای زهی و همچنین ایرانی با سازهای پاپ مثل گیتار الکتریک، از مشخصههای مهم موسیقی اوست که در زخم کاری هم دیده میشود. تنوع موسیقی های حبیب خزائی فر در فیلم ها و سریال ها یکی دیگر از نقاط قوت اوست. به عنوان مثال او در سه همکاری اخیرش با مهدویان در درخت گردو، شیشلیک و زخم کاری، سه موسیقی با فرم و ساختار کاملا متفاوت ساخته است. موسیقی درخت گردو با استفاده از تم های فولکلوریک کردی و استفاده برجسته از ساز کمانچه ساخته شده. شیشلیک با توجه به ساختار فیلم، فضایی فانتزی را القا می کند. موسیقی زخم کاری اما ساختار راک دارد که با دستگاه های ایرانی پیوند خورده و گیتار الکتریک نقش پررنگی در آن دارد. این تنوع معمولا در آثار آهنگسازهای عرصه فیلم و سریال در ایران کمتر دیده می شود.
موسیقی در زخم کاری حضور برجستهای دارد. نظر کارگردان، استفاده زیاد از موسیقی در بیشتر صحنهها بوده که مشخصاً برآمده از سلیقه مخاطب و کارکرد موسیقی در چنین سریالی است. تلاطم جاری در ذهن و روح شخصیتها بهخوبی توسط موسیقی در صحنهها جاری شده و اتفاق جالب در اینجاست در برخی از صحنهها که شخصیتها ظاهر آرامی دارند، فضای هیجانانگیزی که توسط موسیقی ایجاد میشود تلاطم درونی آنها را بهخوبی عیان میکند.
سریال زخم کاری در ابتدا قرار بود در بیست قسمت پخش شود. به دلیل سانسورها یا صلاحدید کارگردان برای حفظ ریتم سریال، گویا تبدیل به پانزده قسمت شده است. تا اینجا سریال در جذب مخاطب موفق عمل کرده و توانسته در زمره سریالهای موفق و دیدهشده هفتههای اخیر قرار بگیرد. محمدحسین مهدویان در اولین سریالش موفقیت نسبی و مناسبی را به دست آورده و باید منتظر بمانیم و تا با انتشار قسمتهای بعدی نتیجه کامل کارش را ببینیم.
نویسنده: بابک صحرایی
منبع: مجله فیلم امروز / شماره سوم / مرداد ۱۴۰۰
در صفحه اینستاگرام تریبون هنر با ما همراه باشید
تاریخ انتشار :۱۲ مرداد ۱۴۰۰