Ad

نگاهی به آلبوم «دوئل در آینه»

رضا یزدانی گسترش طیف مخاطب با «دوئل در آینه»

تریبون هنر- سام شرف زاده: رضا یزدانی آلبوم دوئل در آینه را منتشر کرد. شانزده قطعه در یک آلبوم گنجانده شد. آلبومی با عوامل خوشنام و مطرح. خبرهایی که از گوشه و کنار و محفل های موسیقایی درز می کرد خبر از اتفاقات خوبی می داد که با انتشار «دوئل در آینه» رخ می دهند و پس از انتشار هم پیش بینی ها درست از آب درآمد. آلبوم با استقبال مخاطبین رضا یزدانی رو به رو شد که این موضوع را می توان از میزان فروش آلبوم و موفقیت کنسرت این خواننده در تاریخ یازدهم متوجه شد. در ابتدا تصمیم داشتم یک یادداشت حدودا پانصد کلمه ای در مورد این آلبوم بنویسم که درصد بیشتر یادداشت به ترانه ها بپردازد. چرا که نگارنده به اندازه ای از ترانه سر در می آورد که بتواند از پس یک یادداشت بر بیاید و کلام را مهمترین بخش یک اثر می داند چرا که راحت ترین راه برقراری ارتباط است. اما با دست به قلم شدن اتفاقات دیگری رخ داد که چکیده آن را در ادامه می خوانید.

 

«بی غروب» شروع آلبوم «دوئل در آینه» رضا یزدانی است. یک موسیقی لاتین که اثری است از محمد خرمی نژاد که ترانه خوبی دارد. شاید اولین نکته برای بررسی این باشد که وجود چند سبک موسیقی متفاوت در یک آلبوم درست است؟ این اتفاق را در آلبوم های خوانندگان پاپ زیاد دیده ایم.

 

«برزخ» به عنوان دومین قطعه آلبوم انتخاب شده. با یک ملودی و گویش ساده که به خوبی احساس ترانه را منتقل می کند. آنچه جای افسوس دارد کوتاه بودن ترانه است و ای کاش به جای تکرار بیت های ابتدایی، ابیات جدیدی به گوش ما می رسید. در قطعه سوم به قسمتی از آلبوم می رسیم که گفتنی بسیار دارد.

 

«تونل کندوان نگاه توِ» ترانه ای سروده مجید بابازاده است و موسیقی میلاد عدل. هر کجا باشید و این قطعه را بشنوید خودتان را وسط یک جاده، با مقصدی نا معلوم می بینید. تا جایی که ترانه شروع می شود و فضای مسیر را برای شما  توصیف می کند. تعبیرهای شاعرانه در این ترانه کم نیست و تصویرسازی ها ملموس است و میانه های راه، ترانه به دوگانگی زبان می رسد! هر منتقدی می داند دوگانگی زبان در ترانه از نبایدهای سرودن است اما این تغییر آگاهانه بوده است. زمانی که زبان عوض می شود، لهن یزدانی در خواندن کمی تغییر می کند و سازبندی به اصطلاح خلوت می شود نشانه هایی است تا شنونده متوجه شود باید حواسش را جمع کند و مخاطب آماده و منتظر است تا پرده از اتفاقی که در مسیر این ترانه است بردارد. راوی ترانه به دنبال یک قرار طولانی است و از راننده می خواهد با خوابیدن پشت فرمان، با یک اشتباه وی را به قرار طولانی اش برساند. اینجا متوجه می شوید هر چه شنیده اید زمینه ای بوده تا بدانید عاشق تنها مانده است و دیوار مرگ می بینید. پس از شنیدن آخرین «تونلِ کندوان نگاهِ توِ» گیتار الکتریک در میان دیگر سازها و صداها به شکلی خودنمایی می کند که نه تنها حس عصیان، بلکه حسی شبیه به خستگی به خوبی منتقل می شود. چیزی که شاید شنونده از ابتدای آهنگ به دنبال آن باشد. به اعتقاد نگارنده این قطعه می تواند یکی از بهترین های آلبوم جدید رضا یزدانی باشد.

 

«می ترسم از خودم» بازگو کننده مشکلاتی است که شخصی با آن دست و پنجه نرم می کند و در ترجیع بند ترانه کلیت ترانه را می شنوید. خواهش برای با هم بودن حتی در رویا. ترانه شروع بهتری دارد اما این به این معنا نیست که در انتها چیز جالبی نمی شنویم. لهن یزدانی در این قطعه از آن نوع است که مخاطبش دوست دارد.

 

«رادیو» یک عاشقانه جا افتاده و سنگین است. ترانه، ملودی، سازبندی و گویش خواننده همخوانی خوبی با هم دارند. یک هارمونی زیر چتر افسردگی میان خاطراتی که به اندازه ای عمیق هستند که از یاد نروند. عشقی که رفته و بعد از آن همه چیز عوض شده. این اتفاقی است که مخاطبین اصلی موسیقی یعنی جوانان در دوره کنونی بسیار تجربه می کنند(!) و این یک نقطه قوت به حساب می آید. یزدانی همیشه علاقه داشته ترانه ای را اجرا کند که تصاویر و تعابیر خاصی داشته باشند و این ترانه هم از این قاعده خارج نیست و در ادامه این نوشته بیشتر در این خصوص خواهم گفت.

 

«تاریخ تکراری» اسمی است که ذهنیت خاصی به شنونده منتقل می کند. پیش از آنکه قطعه را بشنود. استفاده از کلمات و اسامی خاص در این ترانه به چشم می خورد و این نوع ترانه را در کارنامه هنری یزدانی زیاد دیده ایم و مطمئن باشید این روند ادامه خواهد داشت. دو نکته را لازم می دانم به شکل پررنگ در این مطلب در خصوص این ترانه بگویم. اولا استفاده از «آشویتس» و «آرماگدون» است که خوشحالم یک ترانه سرا اطلاعات تاریخی اش به اندازه ای است که می تواند از این دو اسم به خوبی و به جا استفاده کند. خصوصا چسباندن صفت «انتزاعی» برای «آرماگدون». دوما نبض اعتراض است که در انتهای ترانه شروع به تپیدن می کند و با: « بوران نفرت، شهری که به آلزایمر دچارِ و روزایی که عشق مصلوب میشه» خودنمایی می کند. در ادامه آهنگ، مودلاسیونی که با تکرار ترجیع بند به گوش می رسد هیجان موسیقی به اوج خود می رسد.

 

«تحریف تاریخ» نام ترانه ای است که مثل قطعه قبلی آلبوم رضا یزدانی، اسم آن تصوری را از ترانه در ذهن مخاطب می سازد. «تحریف تاریخ» ترانه ای عاشقانه است که اگر دستش را باز می گذاشتند شاید صفت «اعتراضی» را هم زیر سایه خود می دید مثل چند ترانه دیگر، این ترانه هم انزجار و حس سرکش بودن را در خود دارد و موسیقی آن توانسته به درک آن کمک کند.

 

«توریست» شاید اولین فرصت شما در این آلبوم باشد تا بتوانید به انتخاب خودتان ترانه را عاشقانه مثبت یا عاشقانه منفی بدانید. از موزه «آرمیتاژ» یا «هرمیتاژ» در روسیه شروع، به سالن اصلی موزه «لوور» در پاریس می رسد و تا موزه «مادام توسو» در لندن که تندیس های مومی چهره های سرشناس جهان در آن به نمایش گذاشته می شود ادامه پیدا می کند. «توریست» ترانه ای است که در لایه های زیرین خود از نظر مفهوم می تواند برداشت های زیادی را در پی داشته باشد. از آنجا که نگارنده نمی خواهد برداشت های خود را به مخاطبین این نقد و بررسی تحمیل کند یا آن ها را به مسیر خاصی بکشاند از زیر ذره بین بردن کلیت ترانه خودداری می کند و به نکات آن می پردازد. در ترجیع بند با رسیدن به «تا قبل از اکتشافت این جهان دیدن داشت» جایی است که شنونده سرِ دو راهی قرار می گیرد. این اکتشاف جهانِ زیبا را زشت کرده و خاطره بدی از جهان به جا گذاشته یا حاصل اکتشاف آنقدر زیبا است که جهان دیگر دیدن ندارد؟ که البته حدس اول به نظر در دسترس تر به نظر می آید. در ادامه ترانه کمی به فضای سورئال نزدیک می شود و دست مخاطب برای برداشت های شخصی بازتر است. آنچه نباید از نوشتن جا بماند این است که رد پای «مهندسی» در ترانه حس می شود. چرا که استفاده از اسامی خاصی که در ابتدای بررسی این ترانه عنوان شد، از کشف و شهود شاعرانه کمی دور است. ناگفته نماند که در خصوص بد بودن یا خوب بودن «مهندسی» از سوی نگارنده قضاوتی صورت نمی گیرد.

 

«روزای دلگیر» تنها قطعه ای است که نام رضا یزدانی را به عنوان ترانه سرا در شناسنامه خود دارد. این خواننده ثابت کرده است که اگر بخواهد دست به قلم شود می تواند اثر قابل قبولی را ارائه کند. آنچه نباید به سادگی از کنارش رد شد این است که «روزای دلگیر» ترانه ای نیست که شنونده را غافلگیر کند. می آید و می رود و مثل ترانه «برزخ» کوتاه است.

 

«گریم» ترانه ای است از مهدی ایوبی که حضور پررنگی در آلبوم داشته است. این ترانه به راحتی می تواند خود را در گروه ترانه های اجتماعی و تا حدی اعتراضی جا بدهد. ارتباط عمودی بسیار خوبی دارد. راوی ترانه می تواند آینه اجتماع باشد. چند چراغ  راهنما در ترانه وجود دارد که به شنونده کمک می کند آنچه که باید را دریابد. «تا خودمُ به جای اون که می خوام بذارم، کی جز ما رویاهاشُ چال کرده تو نگاهش» و از همه مهمتر «ما رنگ می شیم اما اوضاع سیاه سفیدِ» از مثال هایی است که از آن ها به عنوان چراغ راهنما یاد کردم. ترانه به آنجا می رسد که «تا قبل از اینکه دیر شه خودت رُ جست و جو کن». می توان آن را نتیجه گیری ترانه دانست. نتیجه گیری در ترانه نقش مهمی دارد و چیزی است که در ترانه های مارکت موسیقی بسیار کمرنگ است.

 

«ترانه آوانگارد» یکی از قطعاتی است که قبل از انتشار آلبوم رضا یزدانی به شکل تک آهنگ منتشر شد. ترانه ای است در قالب یک موسیقی جوان پسند و سرشار از تصاویری که شنونده را غافلگیر می کند. «ترانه آوانگارد»  در کنسرت هایی که قبل از انتشار «دوئل در آینه» برگزار شده نیز به گوش مخاطب رسیده و نگارنده از نزدیک شاهد استقبال حاضرین در سالن کنسرت بوده است.

 

«هفته دلتنگی» همکاری دیگر ایوبی با بهروز پایگان است که مثل «رفت که رفت» و «ترانه آوانگارد» پیشتر به شکل  تک آهنگ در فضای مجازی در دسترس قرار گرفت. ترانه ای که روزهای هفته را به شکلی می شمارد که اکثر ما آن را به همان شکل تجربه کرده ایم. اتفاقات به ما نزدیک است و شاید بوی روزمرگی هم به مشام برسد. این ترانه خاصیت ماندگار شدن دارد و فرقی ندارد شنونده اش چه سن و سالی دارد.

 

«این روزا»  یک نکته مثبت و مهمی که دارد این است که در سرودنش از وزن های معمول استفاده نشده و این باعث می شود آهنگساز هنگام نغمه پردازی روی ترانه از کلیشه و ملودی های تکراری دور شود در نهایت آهنگی گوشنوازتر ساخته شود.

 

«رفت که رفت» سروده پدیده نیشابوری و تنظیم محمد خرمی نژاد، بازگو کننده آمدنی است که رد پایش بعد از رفتن به شکلی به جا مانده که از زندگی راوی ترانه  پاک نشده و به راحتی هم پاک نمی شود. فضای ترانه لبریز شده از توصیف و اتفاقاتی که در رابطه رخ داده. اتفاقاتی که روی روح راوی ترانه تاثیر گذاشته و درون او را متحول کرده است. شکِ راوی در « مثِ خواب بود یا یه کابوس بود» نشان می دهد نمی داند روزهای خوب بودنش را بگوید و ترانه را ادامه دهد یا دردهای نبودنش را به زبان آورد. «رفت که رفت» درد و دلی عاشقانه و یکی از تاثیرگذارترین ترانه های آلبوم است. نسل جوان ما نسل بی عشقی است و این ترانه را به خوبی درک می کند.

 

«پرواز کن» سروده ترانه سرای نام آشنای کشورمان حسن علیشیری است که شاید ترانه را روی ملودی عمران میرزایی نوشته باشد چرا که وزن ترانه چنین چیزی را به ذهن می رساند.  این ترانه با درون مایه امیدواری  با نگاهی مثبت و اسطوره ساز از «پرواز کردن، آ غاز کردن، پاک کردن اشک، بگو می تونم» می گوید و این اصالت را تا پایان با تاکید بر «بگو من می تونم، دوباره پرواز کن» ادامه می دهد. این ترانه ترانه ای است که می خواهد به آنچه برگردد که روزی بوده و دیگر نیست.

 

« دوئل» با توجه به ترانه و  موسیقی اش بهترین انتخاب برای قرار گرفتن در انتهای آلبوم جدید رضا یزدانی و به نوعی تیتراژ پایان است. در این قطعه صحنه یک دوئل را ابتدا می شنوید و پس از آن می بینیدش. خیلی از ما در فیلم های مختلف با صحنه دوئل کردن رو به رو شده ایم اما اگر با دقت به این ترانه گوش دهید متوجه می شوید در فیلم ها به چه جزئیاتی توجه نکرده بودید و اینبار در ترانه می شنویدشان. شاید بهتر بود این نه ثانیه در ثانیه یک به آخر می رسید و ثانیه ششم آخرین ثانیه اش نمی شد و شنونده را میان زمین و هوا رها نمی کرد و البته این تصمیم شاید دلیل خاصی داشته باشد. موسیقی این قطعه به نوعی مکمل ترانه است و با شکستن فضای احساسی ملودی آنچه باید را به شما منتقل می کند. شاید «دوئل» ترانه ای باشد که در لایه های زیرین خود نکته خاصی نداشته باشد و واژه ها دور از آرایه های مختلف کنار هم قرار گرفته باشند اما این را نمی توان یک نکته منفی دانست. شما با ترانه ای رو به رو هستید که مثل ترانه «توریست» می توانید برداشت های مختلفی از آن داشته باشید و از زمزمه کردن آن لذت ببرید.

 

 

در یک نگاه کلی به عاشقانه های تازه ترین آلبوم رضا یزدانی با نام «دوئل در آینه» می توان گفت ترانه هایی هستند که مثل خیلی از ترانه های مارکت نیست و مخاطبی که شانزده سال سن دارد چندان نمی تواند با آن ارتباط برقرار کند. عاشقانه ها اصیل هستند و اگر نتیجه جدایی بوده هیچ معشوقی مورد تحقیر و نفرین واقع نشده و آن که شکست خورده از غرور خود جا نمانده است. همچنان نبض اعتراض در قلب آثار یزدانی می تپد هر چند کمی آهسته. آنچه می توان نتیجه گرفت این است که یزدانی سعی کرده از سبک و فضای خود دور نشود اما اتفاقات جدیدی را تجربه کند و از ترانه های ساده ولی نه سطحی استفاده کند. رضا یزدانی خواننده «نوستالژی» است و مطمئن باشید این آلبوم در طول زمان شنیده خواهد شد. یزدانی می تواند با این آلبوم به مخاطبین خود اضافه کند و قطعا انتظارها را بالا می برد. امیدوارم این خواننده کاریزماتیک که قابلیت اسطوره شدن را دارد قدم های بعدی خود را مثل همیشه به درستی بردارد.

 

نویسنده: سام شرف زاذه

منبع: اختصاصی تریبون هنر

 

در صفحه اینستاگرام تریبون هنر با ما همراه باشید

تاریخ انتشار :۱۴ تیر ۱۳۹۵

برچسب‌ها:,
مطالب مرتبط



شما هم یک دیدگاه ارسال کنید
 

نام




یادداشت آرشیو

  • با رکوردداران کنسرت موسیقی در سال ۱۴۰۲ آشنا شوید

    تریبون هنر: هنوز یک‌ماه از سال جدید نگذشته که قیمت بلیت‌های موسیقی ۱۰۰هزار تومان گران‌تر شده و بلیت کنسرت‌ها نزدیک به ۹۰۰هزار تومان به‌خصوص در کنسرت‌های پاپ دیده می‌شود. در دیگر شهرها هم قیمت بلیت‌ها تا سقف ۶۰۰هزار تومان به فروش می‌رسد که سقف قیمت در سال گذشته به ۵۰۰هزار […]

  • رضا داودنژاد، «مصائب شیرین»، کات!

    تریبون هنر: مخابره خبر درگذشت رضا داودنژاد در شامگاه ۱۳ فروردین ماه در حالی که چند سال قبل در چنین روزی خبر درگذشت جمشید مشایخی را مخابره کردیم، آنقدر سخت بود که برای انتشارش تامل کردیم، به چند نفر زنگ زدیم، فکر می‌کردیم دروغ ۱۳ فروردین ماه است اما گویا […]

  • ماجرای یک پرونده‌ رازآلود در «بی‌بدن»/ قصه دختری که جنازه ندارد

    تریبون هنر: فیلم «بی‌بدن» اولین تجربه سینمایی مرتضی علیزاده به نویسندگی کاظم دانشی است که به موضوع جنجالی قتل یک دختر و ماجراهای پس از آن در روایتی مشابه فیلم «علفزار» می‌پردازد. در قالب سلسله گزارش‌هایی با عنوان «پیشنهاد نوروزی خبرگزاری مهر» به مخاطبان سینما» به معرفی فیلم‌های اکران نوروزی […]

  • کدام فیلم ها در سینمای ۱۴۰۲ توقعات را برآورده نکرده؟

    تریبون هنر: ایرنا نوشت: سال ۱۴۰۲ سالی غیرقابل پیش‌بینی برای گیشه سینماها بود. سالی که اخبار فروش ۱۰۰۰میلیاردی تمام سینما را گرفته بود و در این بین فیلم‌هایی آمدند و رفتند که هیچ‌کس متوجه آن‌ها نشد. از دومین فیلم کارگردان فسیل گرفته تا کمدی ویلای ساحلی که توقع‌ها را نسبت […]

  • از مایکل جکسون تا پسر بروسلی: کشف چیزهای عجیب در جسد سلبریتی‌ها

    تریبون هنر: از مایکل جکسون و رابین ویلیامز و پسر بروسلی تا هیث لجر و دختر الویس پریسلی، سلبریتی های محتلفی بوده اند که سرنوشت تراژیکی داشته‌اند؛ اما بررسی‌های پس از مرگشان از نکات غافلگیر کننده‌ای در خصوص مرگ آن‌ها پرده برداشته است.   مرگ همیشه اتفاقی غم انگیز است، بخصوص […]

Ad
Ad
Ad
Ad