Ad


نقد «بنشی های اینیشرین» (banshees of inisherin)؛ آغاز پوچی با پایان یک دلخوشی

یادداشت بابک صحرایی

تریبون هنر _ بابک صحرایی: ارزش عمر آدم به چیست؟ باقی ماندن چه چیزی از انسان در گذر سال ها، عمر او را پربار می کند؟ ما باید چه کار کنیم که در گذر عمر، پوچ و بیهوده نباشیم؟ فیلم بنشی های اینیشرین (banshees of inisherin) پاسخ غم انگیزی به این سئوال هاست. داستان پایان یک دلخوشی و آغاز پوچی و بیهودگی زندگی دو انسان است. فیلمی که نشان می دهد از بین رفتن یک دلخوشی ساده می تواند آغاز ویرانی یک انسان باشد. فیلمی که با تصاویر ناب و زیبایش و دیالوگ های به ظاهر ساده اما ژرفش، به من و تو می گوید همین که زندگی ات را هر قدر هم ساده، با دلخوشی بگذرانی و قدر داشته های حتی اندکت را بدانی، عمر خود را به خوبی و ارزشمندی گذرانده ای. مثل پاتریک که با همه داشته های اندکش، خوشبخت تر از دیگر اهالی دهکده اش است و می تواند درباره پهن کره اسبش، دو ساعت صحبت کند. چه اهمیت دارد که دیگران فکر کنند تو احمقی یا چیزی از زندگی نمی دانی. این که خودت از زندگی ات لذت ببری مهم است یا اینکه دیگران فکر کنند انسان ارزشمندی هستی اما خودت از درون افسرده و بی انگیزه باشی؟

بنشی های اینیشرین (banshees of inisherin) به من و تو می گوید که خیلی وقت ها دلخوش به زندگی بودن، بسیار مهم تر و باارزش تر از همه چیز است و امان از روزی که دلخوش به زندگی از بین برود. آن وقت فرقی نمی کند که چه جایگاه و ارزشی در نگاه دیگران داری. به پوچی رسیدن ربطی به موفقیت ها و ارزش های انسان ندارد.

بنشی های اینیشرین (banshees of inisherin) داستان نابودی یک دوستی است که با جمله ساده ای شروع می شود. کالم یک روز تصمیم می گیرد دوستی اش با پاتریک را تمام کند و به او می گوید: «دیگه ازت خوشم نمیاد.» کالم که یک نوازنده است معتقد است که پاتریک هیچ کار مهمی در زندگی اش انجام نمی دهد و اگر وقتش را با او هدر ندهد، می تواند تا چهارشنبه آهنگی که در حال ساختنش است را تمام کند و به این ترتیب یک آهنگ جدید به دنیا اضافه کند. تلاش احمقانه پاتریک برای حفظ دوستی اش با کالم و رفتارهای مازوخیستی کالم برای فرار از او، مثل بریدن انگشتانش در برابر اصرار پاتریک به ادامه دوستی، کمدی عمیق و غم انگیزی را ایجاد می کند که مدت هاست در سینمای بی رمق سال های اخیر، نمونه ای نداشته است.

 

مارتین مک دونا، نمایشنامه نویس، فیلمنامه نویس و کارگردان توانمند بریتانیایی، سال ۲۰۰۸ با ساخت اولین فیلم بلندش به اسم «در بروژ» با بازی کالین فارل و برندن گلیسون، یکی از بهترین فیلم های کمدی تاریخ سینما را در کارنامه هنری اش ثبت کرد. حالا پس از ۱۴ سال، بار دیگر مثلث مک دونا، فارل و گلیسون منجر به خلق فیلمی زیبا و درخشان شده است. فیلمی که لحاظ بصری و مفهومی، در اوج زیبایی قرار دارد. فارغ از مفهوم ساده اما متعالی فیلم، بنشی های اینیشرین سرشار از قاب بندی های زیبا و میزانسن های عالی است. مک دونا دهکده ای ساده و طبیعت بکرش را با نماهایی درخشان در نهایت زیبایی به تصویر کشیده است و از این منظر، یکی از بهترین فیلم های سال های اخیر است.

 

بنشی های اینیشرین از نگاهی دیگر، فیلم کالین فارل است. کالین فارل همیشه بازیگر خوب و توانایی بوده اما در این فیلم، اوج پختگی و قدرت بازیگری خود را به نمایش گذاشته است. پاتریک ساده و احمق در تلاش برای حفظ دوستی اش با کالم، تبدیل به آدمی لجوج و توطئه گر می شود و با از دست دادن الاغش، به جنون می رسد و  کالین فارل این روان پریشی های روحی و روانی یک انسان ساده و تا حدی ابله را به شکلی استثنایی و تحسین برانگیز بازی کرده است.

 

بنشی های اینیشرین شبیه یک شعر ساده اما درخشان است. تو را می خنداند و به گریه می اندازد. شعری که تو را به وجد می آورد و به خاطرت می ماند.

 

نویسنده: بابک صحرایی

منبع: تریبون هنر

 

مطالب مرتبط:

نقد سریال «آخرین بازمانده از ما»: رویای به حقیقت پیوسته ی گیمرها

خاندان گوچی؛ روایت زیبای یک نابودی / یادداشت بابک صحرایی

ماشینم را بران؛ تولد دوباره از رنج زندگی / یادداشت بابک صحرایی

در صفحه اینستاگرام تریبون هنر با ما همراه باشید

 

تاریخ انتشار :۲۱ فروردین ۱۴۰۲

برچسب‌ها:, , , ,
مطالب مرتبط



شما هم یک دیدگاه ارسال کنید
 

نام




یادداشت آرشیو

  • مینی سریال «بچه گوزن»؛ روایت هیجان انگیز یک رابطه سادومازوخیسمی

    تریبون هنر _ بابک صحرایی: سریال «بچه گوزن» داستان واقعی یک رابطه سادومازوخیسمی (آزارگری و آزارخواهی) است. مرد و زن هر دو گرفتار این بیماری روانی اند با این تفاوت که مرد ظاهری عادی و معمولی دارد اما به اندازه زن که رفتارش بیانگر آشفتگی روحی اش است، بیمار است. […]

  • نگاهی به تاثیر آیین و هنر مردمی در آثار سینمایی و نمایشی
    بهرام بیضایی، ناصر تقوایی و عباس کیارستمی با تعزیه ایرانی چه کردند

    تریبون هنر: تعزیه، این هنر عامه یکی از عمیق‌ترین هنرهای ایرانی است که در دوره مدرن توجه بسیاری از هنرمندان تراز را در شیوه‌های مختلف هنری به خود جلب کرده است، از جمله آن هنرمندان در سینما حداقل سه سینماگر با نوشتن و یا ساختن و یا الگوگرفتن از پیشنهادهای […]

  • یادداشت حامد حنیفی درباره نمایش مرگ با طعم نسکافه: بی اختیار اشک می‌ریختیم

    تریبون هنر: حامد حنیفی در یادداشتی درباره نمایش «مرگ با طعم نسکافه» به کارگردانی بابک صحرایی نوشت: من و اکثریت قریب به اتفاق حضار بی اختیار اشک می‌ریختیم. به گزارش تریبون هنر، حامد حنیفی، آهنگساز برجسته موسیقی ایران و منتقد موسیقی در یادداشتی درباره نمایش مرگ با طعم نسکافه نوشت: […]

  • بابک جهانبخش مرگ با طعم نسکافه به کارگردانی بابک صحرایی

    تریبون هنر: بابک جهانبخش، خواننده برجسته و توانمند موسیقی ایران، یادداشتی را درباره نمایش «مرگ با طعم نسکافه» به کارگردانی بابک صحرایی منتشر کرد. به گزارش تریبون هنر، بابک جهانبخش در یادداشت خود درباره نمایش «مرگ با طعم نسکافه» و بابک صحرایی ر صفحه اینستاگرامش نوشت: بابک صحرایی فارغ از […]

  • رضا صادقی در مرگ با طعم نسکافه

    تریبون هنر: رضا صادقی در یادداشتی درباره نمایش مرگ با طعم نسکافه به نویسندگی و کارگردانی بابک صحرایی نوشت: رفتم چون رفیقم رو ذوست دارم و دعوتش برام محترم بود اما شگفت زده شدم به گزارش تریبون هنر، رضا صادقی خواننده برجسته و مولف موسیقی ایران در یادداشتی به تحلیل […]

Ad
Ad
Ad
Ad
Ad
Ad
Ad